نقدي جذاب بر فيلم " داستان يك آدمكش " 2 (فاز دوم)
یهودپژوهی ، يهودشناسي ، يهود و رسانه ، يهود و فرقه ها

 

 
[تصویر: hgaxrrvwa4gulbkdi11.jpg]

قسمت 1_کشف استعداد : فردای آن شب بسته ای را برای یک عطرفروش به نام Giuseppe Baldini ( با بازی Dastin Hoffman هنر پیشه ی نام آشنای هالیوود ) می برد.
[تصویر: x1ew2ewlg479qjlvkef2.jpg]

Baldini که اصالتا ایتالیایی است، در گذشته نام و آوازه ای در صنف عطر فروشان پاریس داشته است اما دیگر اعتبار گذشته را ندارد و سخت در صدد به دست آوردن فرمول عطر جدید شهر یعنی Amor And Psyche می باشد.
[تصویر: d707qjlbs9cv54uczit.jpg]

Jean-Baptiste بعد از تحویل بسته، از Baldini تقاضا می کند تا اجازه دهد شانسش را در ساختن عطر امتحان کند و سپس نه تنها عطر معروف یعنی Amor And Psyche را می سازد :
[تصویر: ctpqfo5q9aps2pupkkz6.jpg]

بلکه موفق به ساختن عطری بهتر از آن می شود که Baldini پس از استشمام احساس می کند که در بهشت قرار دارد!!
[تصویر: 9z7587nqhtg8sx0mpgo2.jpg]

Baldini تصمیم می گیرد که او را از Grimal بخرد. Grimal هم بعد ازMadame Gaillard و مادر Grenouille سومین نفری است که نتیجه ی جدا شدنش از Jean-Baptiste خوشایند نیست و حاصلی جز مرگ برایش به همراه ندارد. 
[تصویر: 8x97c5af24e0w9r8nf7w.jpg]

از طرفی Baldini فضایی را مهیا می کند تا Jean-Baptiste نه تنها برای اولین بار استعدادش را بپروراند بلکه در کنار آن هنر عطرگیری و عطرسازی را به وی آموزش می دهد و از طرفی دیگر شهرت از دست رفته ی خود را هم به دست می 

آورد. در واقع یک همکاری دو طرفه صورت می گیرد. 


Baldini از ساختمان هر عطر صحبت می کند. این که هر عطر ( همانطور که در مقدمه گفته شد ) سه chord ( یا همان بخش ) دارد و هر chord دارای 4 note می باشد. که مجموعا 12 اسانس مختلف در هر عطر موجود است.
[تصویر: op2xnvqkd41pxw8vfo6.jpg]

و سپس از اعتقاد مصریان باستان مبنی بر اضافه شدن اسانس 13 ام می گوید که گویا این عطر فقط جایی در معبد فرعون وجود دارد و بعد از رها شدنش همه ی افراد روی کره ی زمین برای چند دقیقه تصور می 

کنند که در بهشت قرار دارند!!!
[تصویر: lo4193wdfvh7q3gpv.jpg]

و در آخر هم یکی از روش های عطر گیری که بر اساس تقطیر گل هاست را به او آموزش می دهد.
[تصویر: 576nevfyxq1d2t4l89z8.jpg]

تحلیل : 

اولین مورد اضافه شدن Baldini به داستان است. که گویا نویسنده می خواهد ما را بیشتر با صنف عطر سازان آشنا کند. از ظاهر و پوششش ( به خصوص کلاه گیسش ) مشخص است که فردی با اصالت است.
[تصویر: 2bp81iw07828j6hi3p.jpg]

پرانتز باز :

 
[تصویر: bso4u3szp571owcz439l.jpg]


اختراع کلاه گیس به مصریان باستان بر می گردد. و بعد از آنکه وارد اروپا می شود، نحوه ی استعمال آن هم تغییر می کند.

در قرون وسطی خاندان های سلطنتی از آن استفاده می کردند. بعد تر در اوایل رنسانس استفاده از آن کمی گسترش می یابد و علاوه بر افراد با اصالت، بیشتر مورد استفاده ی صنف قانون گذار و وکلا قرار می گیرد.

در این دوره به طور کلی استفاده از این نوع کلاه گیس نشان اصالت است.

در اواخر قرن نوزده و همچنین قرن بیستم هم استفاده از کلاه گیس فقط محدود به صنف وکلا و قانون گذاران می شود.

پرانتز بسته

در برخورد با قهرمان قصه اولین کسی است که مودبانه رفتار می کند. تا جایی که همیشه او را Jean-Baptiste صدا می زند. ( درست بر خلاف Grimal که او راGrenouille صدا می زد )

پرانتز باز :

در مقدمه مفصلا در ارتباط با اسم شخصیت اول داستان صحبت کردیم. مطلبی که در مقدمه به وضوح به آن اشاره نشد وجود یک کنتراست هنری بین دو بخش این اسم می باشد.

که بخش اول در طول داستان همیشه برای ستایش قهرمان به کار می رود و بخش دوم برای تحقیر او! 

جالب تر این که این دو گانگی در حس مخاطب هم همیشه تا انتهای داستان وجود دارد. طوری که هیچ گاه نمی تواند او را به طور قطعی قهرمان یا ضد قهرمان داستان بداند. 

این قضیه باعث می شود تا نویسنده بهتر بتواند پیام داستان را در لایه های زیرین مخفی کند.

پرانتز بسته

این که افرادی که با عطر سر و کار دارند اینقدر در رفاه و لذت باشند چندان بعید نیست. اما اغراق در این موضوع و باز هم استفاده از سوررئال ( مثلا جایی که Baldini احساس می کند که در بهشت قرار دارد!!! ) در راستای همان هدف 

قبلی است. ریشه ی این قضیه در جایی است که Baldini از افسانه ی مصر باستان می گوید که نشان می دهد نویسنده تا حد زیادی تحت تاثیر عقاید تمدن های کهن به ویژه مصریان بوده است.

پرانتز باز :
[تصویر: 6plrkk41xckrkbnj0mp.jpg]
 
مصریان باستان و عطر

استفاده از روغن های معطر گیاهی حتی به قبل از مصر باستان می رسد ولی می توان گفت که بیشترین کوشش را برای پرورش گیاهان معطر داشته اند. و تلاش زیادی برای گسترش مقدار و انواع عطرها انجام داده اند.

حتی اختراع عطر درمانی به آنها بر می گردد.

در آن زمان سه قشر از مردم از عطر استفاده می کردند.

_یکی درباریان و ثروتمندان که استفاده ی آرایشی و تشریفاتی داشتند. 

_گروه بعدی پزشکان درباری بودند که به منظور مصارف طبی و تجویزات پزشکی از آن استفاده می کردند. 

_دسته ی آخر هم روحانیون معابد بودند که از عطر در مراسم های راز آلود و یا برای مومیایی اجساد و . . . استفاده می کردند.

در این میان نگاه گروه سوم برای ما با اهمیت تر است. زیرا هم به ریشه ی کلمه ی Perfume بر می گردد و هم به نگاه نویسنده نزدیک تر است. 

در مراسم های راز آلود عطر را از طرفی برای با ارزش کردن پیشکشی اهدایی به خدایان استفاده می کردند و از طرفی دیگر برای سوار شدن روح مرده بر دود معطر و از بین رفتن بوی تعفن روح که از جسد بد بو به جا مانده به کار می 

گرفتند.

به همین جهت آن را Perfumum به معنای "در میان دود" گذاشتند. نکته ی قابل توجه این است که این دسته عطر را عجین با روح انسان و باعث تزکیه ی جسم می دانستند. 

البته فلسفه ی احترام به دود به قبل تر ها هم بر می گردد و در تمدن های دیگر هم مورد تکریم بوده است که توضیح آنها خارج از بحث ماست.

اما افسانه ای که Baldini مطرح می کند به هیچ وجه سندیتی ندارد و زاییده ی تخیلات نویسنده است. تنها موردی که در طی تحقیقات به آن برخوردم مربوط به موضوع کشف چند شیشه ی عطر هنگام واکاوی جسد توتن 

خامون
 بود که بیانگر توجه ویژه ی قشر درباری به استعمال عطر بوده است.

پرانتز بسته
قسمت 2_ناامیدی، شکست و سپس تحول : پس از آنکه Grenouille روش عطرگیری تقطیری را از Baldini فرا می گیرد، به خیال خودش به تمام آرزویی که از آن شب در سر داشته، رسیده است.

یعنی "گرفتن بوی اشیا در جهت مالک شدن آنها"!

[تصویر: tvi21p3o3hfh822znthz.jpg]

دوام این تصور زیاد نیست!

Grenouille پس از آن که تصمیم می گیرد بوی اجسامی غیر از گل و گیاهان خوشبو ( حتی بوی یک حیوان جاندار! ) را به دست آورد با شکست مواجه می شود.
[تصویر: 7wnsimtay307aomf5yp.jpg]

و پس از یک شوک مهلک که چند ساعتی او را در کما می برد تصمیم به ترک Baldidi و سفر به شهر Grass برای رسیدن به سودای اولیه اش را می گیرد. 
[تصویر: 0v0a025zanwcai0oyog3.jpg]

سرنوشت Baldidi هم مانند چهار نفر قبلی مرگ است!!!
[تصویر: pz3fuoen28ficefikr7g.jpg]

در راه ابتدا به کوهستانی در نزدیکی شهر و در منطقه ی Provence می رود و در غاری سرشار از تاریکی با تنهایی و سکوت دم می گیرد.
[تصویر: 34sqfutqo36dhnd4jf5j.jpg]

پس از شست و شوی تن و بدنش عازم Grass می شود. تا تحول بزرگش را در غالب ایدئولوژی به مردم عرضه کند.
[تصویر: 6zjx196jmm5wuq3a719x.jpg]

در میان راه و در نزدیکی شهر به دومین دختر در طول زندگی اش بر می خورد . . . 

تحلیل : 

در نماهای عطرگیری نکته ی جدید و قابل توجهی به چشم نمی خورد. فقط در چند دیالوگ Baldini به وضوح می گوید که بو، ماهیت و روح یک جسم است. 

و البته پا را فراتر می گذارد و به تکریم مقام عطرسازان هم می پردازد و با روحانیون مذهبی مقایسه می کند.

پرانتز باز :

نکته : از منظری دیگر هم می توان به مساله ی "بو، ماهیت اجسام است" نگاه کرد . . .

این که بو را به عنوان استعاره از روح یک جسم برای بیان افکار نویسنده در نظر گرفت.

و باز هم چندان تفاوتی در اصل ماجرا ندارد زیرا دغدغه های اصلی نویسنده را باید در لایه های پایین تر داستان جست و جو کرد.

عطر و بو و عطرسازی و . . . همه و همه بهانه هایی هستند که نویسنده فقط از آنهای به عنوان نماد استفاده می کند.

یادمان باشد که خلق موقعیت ها در یک درام قوی هیچ کدام بی دلیل نیستند. 

البته از طرفی اسیر کشمکش های شخصیت های داستان هم نباید شد، تا بتوان لایه های زیرین را کشف کرد.

پرانتز بسته

اما مرگ Baldini . . .

با توجه به این که این چهارمین مرگ اشخاصی است که Grenouille آنها را ترک می کند ابتدا مساله ی مهمی به نظر می رسد اما به شخصه معتقدم که این یکی از ضعف های آشکار فیلم نامه است!

کارگردان نمی تواند دلیل محکمه پسندی برای این مرگ ها ارئه کند. شاید در رابطه با سه نفر قبلی که با او رفتار جالبی نداشتند منطقی باشد و به نوعی کارگردان بخواهد کینه توزی او را نشان دهد. 

ولی برای مورد آخر یعنی Baldini به هیچ وجه توجیه پذیر نیست!! و باید به عنوان اولین نقطه ضعف فیلم در نظر گرفت.


مطلب مهم بعدی مقصد Grenouille است. او از شهر Paris زادگاهش قصد دارد به شهر همسایه یعنی Grass برود تا آمال واهدافش را در آنجا پی بگیرد. 

این که چرا Grass محل استقرار آرمانشهر قهرمان قصه باشد ابتدا به نظر مساله ی چندان مهمی نمی آید. اما از چند منظر که بررسی شود به عمق نماد گرایی فیلم بیشتر پی می بریم :

 
[تصویر: shxkmicndz63tnoormau.jpg]



1.سابقه ی فوق العاده درخشانی در ساخت عطر دارد. و هم اکنون به پایتخت عطر جهان معروف است.

از اوایل قرن شانزدهم تا همین سال های اخیر در راس تولید عطر بوده است. و امروزه هم صادرات زیادی را به کلیه ی نقاط دنیا انجام می دهد.

بزرگترین کارخانه ی عطر سازی یعنی ژان نیل با سه قرن تجربه، هم اکنون در آنجا قرار دارد و . . . بگذریم!


2.در استان Provence که جنوبی ترین و شرقی ترین منطقه ی آن کشور است قرار دارد و با ایتالیا مرز خاکی هم دارد.

یکی از خوش آب و هواترین شهرهای اروپاست که از یک سو به سواحل فوق العاده ی مدیترانه ختم می شود و از سوی دیگر کوه های زیبای آلپ محاصره اش کرده اند. 

دشت ها و جنگل های زیادی دارد و در پرورش گیاهان خوشبو بسیار مستعد است و . . .

این که بهترین شکوفه ها در فیلم در این شهر وجود دارند و قهرمان قصه هم اقدام به چیدن آنها می کند تا به هدفش برسد هم متاثر از همین ویژگی هاست.


3.هر ساله چندین فستیوال گل و گیاه (مانند Rose Festival ) و جشن های مختلف در این شهر برگزار می شود. در مجموع شهر توریستی محبوبی است که مکان مناسبی برای خوش گذرانی و تفریح است. 


4.استان Provence یکی از استان های 27 گانه ی فرانسه است که به عنوان نمادی از عشق و هنر یاد می شود. فراز و فرود های تاریخی زیادی داشته است ولی در مجموع در طول تاریخ مقر فرماندهی پادشاهان زیادی 

بوده است.


گمان می کنم این دلایل برای اتنخاب این شهر و برتری آن نسبت به پاریس برای ما کافی باشند.


هنگامی که Grenouille از Baldini جدا می شود برای اولین بار در زندگی اش آزاد شده است و این آزادی با استفاده از رنگ های روشن ( به ویژه سفید )نشان داده می شود.
[تصویر: kl9wla6h0x23gvuf5w5.jpg]

پرانتز باز :

به طور کلی برای تحلیل رنگ ها در یک اثر هنری باید دو موضوع مد نظر قرار گیرند:

_اولین مطلب روانشناسی رنگ مورد نظر است که میان همه ی انسان ها یک مفهوم را دارد و یک تاثیر واحد در ضمیر ناخودآگاه همه ی انسان ها دارد.

_دومین مطلب مربوط به پذیرش یک رنگ در یک فرهنگ به عنوان یک نماد خاص است. که ممکن است در میان فرهنگ های مختلف تفاوت ها بسیار زیاد باشد تا جایی که کاملا متضاد باشند.

در مجموع در تحلیل یک فیلم مطلب اول از اهمیت بیشتری برخوردار است. چون یک زبان واحد دارد و مورد اختلاف قرار نمی گیرد.

پرانتز بسته

در راه رسیدن به Grass دو راه پیش رو دارد که یکی از میان شلوغی هاست و دیگری از میان تنهایی ها!

او تنهایی را انتخاب می کند. سر به کوه های آلپ می گذارد تا به قول راوی بزرگترین Solitude ( تنهایی عرفانی را بیشتر گویند! ) تاریخ را تجربه کند. 
[تصویر: u1dgvgzw78cmc5a78sd.jpg]

در میان انبوهی از تاریکی و تنهایی در میان غاری به خواب زمستانی فرو می رود تا برای انجام رسالت خویش آماده شود. 

خودش اقدام به تعمید خویش در میان طبیعت می کند تا نویسنده نزدیکی او به طبیعت و خود محوری اش را بیشتر نشان دهد. 

این عزلت و گوشه گیری و این خود تعمیدی او را بیش از پیش به یحیی (علیه السلام) شبیه می کند.

این جا برای اولین بار متوجه می شود که بویی ندارد و به همین دلیل از سوی دیگران مورد توجه قرار نمی گرفته است. 
[تصویر: jq190eg2wx34ml043jp.jpg]

این تقدیر گریزناپذیر تبدیل به علت می شود تا قهرمان داستان به سمتش بی اختیار حرکت کند. 

ناکامی علت در برابر معلول و تسلیم در برابر سرنوشت!

با توجه به روند داستان می توان فهمید که یکی از دغدغه های اصلی نویسنده است.

پرانتز باز :

علیت به عنوان یکی از اصول بنیادین فلسفه از آغاز پیدایش آن بوده است. و بحث های زیادی از ابتدا در این باب بوده است که اگر بخواهیم وارد آنها بشویم خود نیازمند مقاله ای طولانی است.

نکته ای که در اینجا باید به آن توجه شود تاکید بر انسان گرایی و نفی رابطه ی علیت از سوی اندیشمندان غربی ( مانند جان لاک ) می باشد.

نویسنده ابتدا ناکامی انسان در برابر سرنوشت خویش را نشان می دهد و سپس از آن در جهت محدود کردن روابط علیت در گستره ی مادیات استفاده کند که ریشه اش را می توان در فلسفه دانانی همچون هیوم و دکارت 

پیدا کرد. مثلا هیوم معتقد بود هیچ مرجع فرا انسانی در علیت وجود ندارد و کاملا خواستگاهش تجربی است. 

"روابط علت و معلولی را محدود به طبیعت اطراف انسان و تصمیمات انسان در برابر این پدیده ها را برخواسته از غریزه ی وی دانستن" ، چکیده ی فلسفه ی غرب است.

که تبلیغش در فیلم های جدید را به وضوح می توان دید و در بخش آخر نقد بیشتر مورد بررسی قرار می گیرند. 

پرانتز بسته

سپس به سمت Grass حرکت می کند تا نویسنده اتوپیایش را به دست قهرمان داستان برپا کند. استفاده از لانگ شات برای اولین بار در فیلم دیده می شود تا کارگردان درگیر شدن پیش از پیش او با محیط اطراف را نشان 

دهد.( در انتها مفصلا راجع به شات های سینمایی توضیح داده شده است! )
[تصویر: kvuc82lf27coyhqqd8hg.jpg]

راوی در میان کلماتش اشاره می کند که کار او منجر به لبخند خدایان شده است. 

این شیطنتش در مورد چندگانگی خدایان را می توان به حساب تاثیر پذیری از اساطیر یونان و روم باستان دانست که پیش تر هم در مواردی مانند Amor & Psyche دیده می شد.

البته از طرفی هم قصد دارد قهرمانش را دارای رسالت پیامبری نشان دهد که در آینده منظورش را متوجه خواهیم شد.

در اینجا البته یک اتفاق مهم رخ می دهد. به دومین دختر در طول زندگی اش بر میخورد:
[تصویر: 8elc5lxj7eacz2450vh1.jpg]

چند نکته ی مهم در به تصویر کشیدن وی وجود دارد:

1.مهم ترین نکته این است که در اولین نما صلیبی که به گردنش است، نمایش داده می شود تا فیلم او را به عنوان سمبلی از مسیحیت نشان دهد. در ادامه بیشتر با شخصیت او آشنا می شویم.
[تصویر: mahgth6ru9qv8zw5p7w.jpg]

2.لباس هایش نارنجی و قرمز است. چشمانش آبی و موهایش طلایی است. در ارتباط با روانشناسی رنگ ها در بخش بعدی نقد مفصلا توضیح می دهیم.

3.اکستریم کلوزآپ های زیادی از صورت، چشم ها، مو ها و بدن او می بینیم. 
[تصویر: oyxqn3x4atx6njl1nk.jpg]

که مانند دختر قبلی کارگردان قصد دارد زیبایی و لطافت او را به تصویر بکشد. اما نکته ی مهم استفاده از اکستریم کلوزآپ به جای کلوزآپ است که هم در مورد قبلی وجود داشت و هم در این مورد!

و کلا در فیلم زیاد استفاده می شود که به شخصه در هیچ فیلمی این تعدد را ندیده بودم. و لازم است تا کمی تخصصی تر شات های سینمایی را بررسی کنیم.


پرانتز باز :

shot ( شات ) : در فارسی همان نما یا پلان است. 

و در علوم سینمایی به کوچکترین واحد تصویر برداری ( در واقع برشی از یک Location ) گفته می شود.

shot از نظر فاصله تا subject ( سوژه ) به سه دسته ی اصلی تقسیم می شود :

1.Close-Up ( کلوزآپ ) : نمای بسته ای از سوژه که در تصویر به غیر از آن چیز دیگری مشاهد نمی شود. مانند صورت یک انسان از شانه تا نوک سر!
[تصویر: xqmytwsta3443efnpb3.jpg]

در این نما کارگردان بیننده را مجاب می کند تا فقط روی سوژه تمرکز کند. و این از نظر روانشناسی باعث ایجاد پیوندی عاطفی بین بیننده و سوژه می شود تا بیننده را به همذات پنداری سوق دهد. 

در این گونه مواقع اگر سوژه انسان باشد احساسات با کمک میمیک ( حالت ) صورت کارکتر برجسته تر می شوند تا هم مخاطب بیشتر درگیر شود و هم حس مد نظر کارگردان بهتر منتقل شود.

نکته : در سینما نمای دیگری هم به نام Extreme close-up ( اکستریم کلوزآپ ) وجود دارد. در اینجا نمای بسته جلوتر می رود و روی یک جزئی از سوژه زوم می کند. مثلا نمایی از دو چشم یا یک چشم انسان!
[تصویر: b4sld9nmkggly7wshdm.jpg]

از این نما معمولا برای به تصویر کشیدن زیبایی آن جزء استفاده می شود.

2.Long Shot ( لانگ شات ) : نمای عمومی و باز که سوژه را از فاصله ای دور در میان طبیعت نشان می دهد.
[تصویر: j7v06aft7otarl9jp9h.jpg]

در این نما کارگردان قصد دارد رابطه ی سوژه با محیط اطرافش را به تصویر بکشد و معمولا برای شروع یا پایان فیلم استفاده می شود.

نکته : Exterme Long Shot ( اکسریم لانگ شات ) نما را عقب تر می برد. تا جایی که حتی گاهی سوژه در طبیعت ناپدید می شود.
[تصویر: dh2pobrx2hq301ahp3.jpg]

این نما معمولا در پایان های غم انگیز کاربرد دارد.

3.Medium Shot ( مدیوم شات ) : چیزی میان نمای دور و نزدیک است. مانند نمای نیم قد یک انسان!
[تصویر: vyqlu1t4pa7w9pede78u.jpg]

این نما ضمن تاکید بر سوژه علاوه بر آن که اطلاعات بیشتری از آن می دهد نیم نگاهی هم به فضایی که درسوژه در آن است دارد. که معمولا برای نشان دادن روابط بین دو یا چند نفر استفاده می شود.

نکته : نماهای زیاد دیگری در سینما استفاده می شود که ذکر همه ی آنها مدنظر ما نیست و به درد اهل فن می خورد. اما این چند نما برای تحلیل آماتور یک فیلم راه گشا هستند.

پرانتز بسته 

ادامه دارد . . .
 
 
منبع: بيداري انديشه




تاریخ: 7 / 8 / 1390برچسب:,
ارسال توسط تسبيحات

آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 25
بازدید دیروز : 4
بازدید هفته : 25
بازدید ماه : 93
بازدید کل : 12325
تعداد مطالب : 313
تعداد نظرات : 36
تعداد آنلاین : 1