bullet معمای گمشده قسمت پنجم ( ایـــــران )
یهودپژوهی ، يهودشناسي ، يهود و رسانه ، يهود و فرقه ها
  گمانه رد پای برون زمینیان در سنگ نگاره های تیمره  
    تحقیق و بررسی بر روی سنگ نگاره های ایران، انسان پژوهشگر را ازکره زمین ، به ورای این سرزمین، کرات موازی  با تمدن های پیشرفته ترهدایت می کند ، دراثنای پژوهش به نقش های شگفت انگیزی برخورد می کنیم که بجز اثرپای انسان هایی فرا زمینی ، برای آنها پاسخ قانع کننده ی دیگری متصور نیست و شاید این نقوش آثاری از نمونه پدیده هایی بوده باشند که هنرمندان حکاک در هزاره های قبل در محیط زندگی با آنها مواجه شده اند و بدین طریق نقش های آنها را براین کتاب های سنگی حک کرده اند.
 
 

 
 مقایسه انسان هایی با لباس هایی سراندرپا با سرهایی بزرگ که شبیه به ماسک های فضانوردان می ماند با نقش یک انسان معمولی.
 
مواجه شدن با چنین نقش و نگارهایی عجیب و غریب، به انسان های امروزی این پیام را می دهد که دل مشغولی بشر نسبت به موجودات فرا زمینی فقط منحصر به عصر حاضر نبوده ، بلکه از زمان هایی بسیار کهن (هزاره های ماقبل تاریخ) دردورانی که انسان ها حتی تیزکردن سنگ را برای شکار نمی دانسته اند ،  نقش های اسرار آمیزی از آنها بر جای مانده است که بعضاً انسان های امروزی هم از درک و فهم آنها عاجز و متحیرند.
نقش انسان هایی با ظواهری ملبس و شبیه به فضانوردان امروزی که شکل گام برداشتن های آنها در نقوش نیزهمگون به انسان معمولی نمی ماند، سرهایی بزرگ و تنه هایی کلفت و پاهایی ظاهراً کوتاه. درصورتی که اکثر نقوش انسان های دیگر که بربوم های سنگی حک شده اند، اغلب بدون لباس و درحالت هایی شبیه چندین خط ساده به هم چسبیده هستند که اکثراً مشغول کاری خاص همچون : شکار ، اجرای رقص های آیینی یا کارکرد هایی شبیه به شرایط زندگی محیطی وطبیعی خود هستند.
در اسطوره های کهن ملل جهان نیزمباحثی در خصوص انسان های فرا زمینی سخنانی به میان آمده است که ما در اینجا به چند اسطوره می پردازیم تا شاید ادامه بحث را آسان تر و نتیجه بخش تر کند.
اسطوره ارابه آتشین ، که نشان از آشنایی ذهنی انسان های کهن به ابزار و ساز وکارهای پرواز باشرایط خاص دارد و ما در زیر به توضیح می پردازیم:
 

 یک شئ آیرودینامیک که شباهت نزدیک به سفینه یا رهنورد های فضایی دارد . انسانی با لباسی عجیب و سری بزرگ که شباهت به لباس و کلاهخود فضانوردان دارد.
 
1- میترآ گاو سپید مقدسی داشت که یک روز خورشید کلاغی را به نزد او می فرستد و به او فرمان می دهد که گاو خود را قربانی کند، میترا گاو خود را  قربانی می کشد و از خون گاو، گیتی و هر آنچه در آن است به وجود می آید، پس از آن میترآ سوار بر ارابه آتشین خورشید می شود و به آسمان ها می رود و...[1]
 

2 -  ارابه آتشین زرتشت :

یکی مرد آمد به دین آوری         به ایران به دعوی پیغمبری

همی گوید از آسمان آمدم        ز نزد خدای جهان آمدم ( دقیقی )

در ایران ویچ در کرانه رود دایتیا مردی سرگرم نیایش به پیشگاه ایزد اشَی بود:

-  اشَی را نیک می ستاییم که چرخ های گردونه اش خروشان است ... ای اشَی درخشان؛ ای که با فروغ خویش، شادمانی افشانی ... به سوی من بنگر و از بخشایش خویش، مرا ارزانی دار.
اشَی ... در گردونه خویش، درنگ کرد و بدین سخنان لب برگشود:
-  ای که آوازت از همه خواهندگانم، به گوشم دلپذیر ترست؛ تو کیستی که مرا می خوانی؟
آن مرد پاسخ گفت:
-  منم زرتشت ... آنکه به هنگام زادن و بالیدنش، اهریمن ازاین زمین پهناورگوی سان و دور کرانه بگریخت.
-  نزد من بیا و در گردونه ام بیارام.
زرتشت نزد او رفت و در گردونه اش بیارامید.
گفتگویی که خواندیم، برگرفته از ارت یشت ( اشی یشت )، یکی از سروده های کتاب اوستا بود. در نوشتارهای پهلوی نیز، نشانه هایی روشن از دیدار زرتشت با کیهانیان که امشاسپندان خوانده می شوند، به جای مانده است. این نوشتارها درباره گزینش زرتشت به پیامبری، گزارش می دهند که یکی از امشاسپندان به نام بهمن به نزد زرتشت می آید. بهمن را دارای چنین ویژگی هایی نموده اند:
1-  تنومند بود و قامتی سه برابر ( برخی گزارش ها نه برابر ) قد یک مرد را داشت.
2-  جامه ای درخشان - روشن تر از ماه و ستاره- دربرداشت که گویا از ابریشم بود و هیچ درز و برشی در آن به چشم  نمی خورد. به گفته زراتشت نامه: بهمن از دور مانند خورشید می نمود و جامه ای از نور بر تن داشت.
3-  شاخه ای از یک گیاه به دست گرفته بود. ( عصای اسرار آمیز؟ )
4-  موی سرش دارای فرق و از میان، به دو بخش شده بود. ( آینه دار مغان حافظ شیرازی در باره آیین زلف آرایی می گوید:
 گیسوی چنگ ببرید به مرگ می ناب             تا همه مغبچگان زلف دوتا بگشایند!
 
5-  به زرتشت یاری کرد تا از رودی ژرف و خروشان بگذرد: آب دریا دوپاره گشت و پل پهنی نمودار شد.
6- راهی که بهمن به نه گام میرفت، زرتشت به نود گام می پیمود.
هنگامی که زرتشت همراه بهمن آماده رفتن به انجمن امشاسپندان شد، بهمن گفت: " دو چشم خویش را ببند."
آنان به سوی آسمان رفتند و زمانی که بیست و چهار گام به امشاسپندان مانده بود، زرتشت چشمانش را گشود. اینک در جایگاهی آنچنان تابان و درخشان بود که سایه اش را نمیدید. امشاسپندان آسمان روشن و نورانی را که در آن تاریکی راه نداشت، به زرتشت نشان دادند. وی دیگر در کره زمین نبود تا شاهد شبانگاهان باشد.
یک شئ نورانی که نگارنده بدیل آن را هرگز در بین سنگ نگاره های ایران نیافت!      
              
زرتشت ده سال در انجمن امشاسپندان به آموختن رازها و دانش ها پرداخت. سپس با سه تن از امشاسپندان: بهمن و اردیبهشت و آذر، سوار بر ارابه ای آسمان پیما، به سوی زمین بازگشت تا گشتاسپ را به آیین خود فرا خواند. میدیوماه پسر عموی زرتشت که نخستین گرونده به وی بود، در دفتر وجرکرد دینی دراین باره می گوید:
پس از ده سال، به روز خرداد و ماه فروردین [ ششم نوروز ] زرتشت با ورجاوندی و فره پیامبری، نشسته بر آن اورنگ که سراسر آراسته و روشن همانند خورشید و ماه بود، از مینو [ کیهان ] به این گیتی مادی [زمین]، فرود آمد. همه ما مردم این چیز شگفت را به چشم خویش دیدیم که اشکوب [ا تاق ] خانه گشتاسپ شکافت –یعنی دوپاره شد- و زرتشت از اورنگ زرین با درخشندگی مینوی، از آن راه به پیش تخت گشتاسپ آمد. همه مردمان و گشتاسپ شگفت زده تر شدند که زرتشت پیامبر از آن اورنگ به زیر آمد و به پیشگاه زرین نشست و سه چیز با خود داشت: کُراسه [دفتر] اوستا، آتش بُرزین مهر، درخت سرو. گشتاسپ شاه چون این همه ورج و فره و نیرو را دید، پرسید:
-  کیستی و از کجا آمده ای؟
زرتشت گفت:
- آفریدگار نیکِ افزاینده، مرا به پیامبری بر تو فرستاده است که راهنمای تو باشم و تو را به راستی و پاکی و پارسایی درآورم.
سپس زرتشت، آتش سوزان [ بُرزین مهر ] را برداشت و به دست گشتاسپ داد. و گشتاسپ آن را به دست جاماسپ و اسفندیار و دیگران داد که دست هیچکس را نسوزاند ...
در دینکرد درباره فرود ارابه امشاسپندان در کاخ گشتاسپ چنین آمده است:
ارابه آنان خانه بلند گشتاسپ را سراسر روشن می نمود. از نیرومندی و پیروزگری بزرگ آنان بود که چون گشتاسپ چنین دید، لرزه بر اندامش افتاد و همه مردم و بزرگان برخود لرزیدند. آن آتش از بالا به سوی پایین روانه شد؛ مانند اسپی که ارابه را می کشد.
توضیح:
 
((در اینجا گویا اشاره به شیوه فرود ناو کیهانی شده است برای فرود آرام ناو کیهانی می بایست از نیروی بازدارنده سرعت استفاده کرد. ازین رو، موتور موشک های کوچک جانبی را روشن می کنند تا واکنش موتورها جلو سرعت را بگیرد. بدین سان به نظر می آید آتش موشک، مانند اسبی است که به ارابه کیهانی بسته شده و آنرا به دنبال خود تا روی زمین  می کشد.))[2]
3-  در کتب باستانی ایران به کلمه ای به نام گنگ دژ و یاسیاوشکرد بر می خورید که عبارت بود از قلعه بسیار عظیمی که توسط سیاوش بر روی دریای فراخکرت بنا شده بود و در وصف آن آمده است که : گنگ دژ در آغاز بر سر دیوان ساخته شده بود و کیخسرو آنرا بر زمین نشاند . آنجا هفت دیوار است سیمین ، زرین ، پولادین ، برنجین و آهنین و دارای پانزده در است که از هر در تا در دیگر بیست و دو روز بهاری و پانزده روز تابستانی فاصله است سوار بر اسب. هر یک از این درها به بلندی صدو پنجاه انسان است و سیاوش آنرا به یاری فر کیانی بنا کرد.         
با توجه به مطالب دیگری که می توان آنها را در اسناد بجا مانده یافت، گفته شده است که این قلعه بدون آنکه با آب در تماس باشد بر روی دریا شناور بوده است که البته وجود چنین قلعه بزرگی که تمامی از فلز ساخته شده و بر روی هوا شناور مانده است بدون شک توجه خواننده را به تصاویری که در داستان های علمی تخیلی در باب سفینه های فضایی در ذهنش نقش بسته است جلب می کند. ناگفته نماند که نظریه های مشابهی نیز در خصوص وجود ارتباط انسان های فضایی و اهرام ثلاثه مصر و همچنین در نزد قوم مایا در امریکای لاتین ارائه شده بود.[3]
4-  یونانی های باستان هم می گفتند که هر روز خورشید بر ارابه آتشین و طلایی رنگش سوار می شود و در حالی که چند اسب جادویی بالدار آن را می کشند، به آسمان می رود.
آناکسمیندروس» دانشمند یونان باستان نخستین کسی بود که به این افسانه ها خندید، ولی اولین کسی هم بود که با دقت بیشتری به آسمان نگاه کرد. 
بیان اینگونه اسطوره ها از دو زاویه قابل توجه است:
1-  اینکه انسان های ادوار کهن هم ذهنشان به آسمان ها و موجودات آسمانی معطوف بوده و همیشه میل و علاقه داشته اند تا به اسرار آن پی ببرند و ناجی و راهنمای خود را از آسمان ها طلب می کرده اند .
2-  اسطوره هایی که آورده شد ظاهراً با آثار موجود در بین سنگ نگاره های ایران ارتباط و همخوانی ندارند.
شاید بتوان نتیجه گیری کرد که این نقوش غیرمتعارف موجود در میان سنگ نگاره های تیمره ، زاییده اسطوره ها نسیتند بلکه نقوش، پدیده هایی هستند که انسان های حکاک در آن روزگار یا خود، عین آنها را درمحیط طبیعی دیده اند یا اینکه از دیگران وصف آنها را شنیده اند .
 
 

 یک شئ که ظاهری همگون سفینه یا فضا پیما دارد و از آن جالب تر نقش انسانی است با لباسی سراندر پا که لوله ای شبیه فضا نوردان از پشت او نمایان است.
 
 
از طرف دیگر نشان ها و ظواهرنقوش طوری است که آنها نمی توانند ابزار و ادوات معمولی زندگی مردمان آن اعصار باشند ، لذا آنچه که به ذهن متبادر می شود، این است که نقوش یا به وسیله انسان های معمولی آن دوران براساس دیده ها یا شنیده هاشان صورت گرفته یا اینکه این نقوش و علایم توسط انسان هایی از کراتی دیگر با تمدن های موازی به وجود آمده اند.
  نقوش وعلایم از دو زاویه قابل تعمق و بررسی است:
1- وجود نقش ها و نشان های غیرمتعارف و بعید با زندگی انسان های ادوار کهن :
الف – وجود نقوش انسان هایی با لباس هایی ظاهراً سراندر پا و یک پارچه که بیشتر به لباس فضانوردان امروزی شباهت دارند.
ب-  وجود نقوش اشیا و ابزار هایی شبیه سفینه ها و ره نوردهای فضایی امروزی( اجسامی که دارای پایه هایی در زیر ، اغلب نوک تیز و آیرودینامیک) به تعداد قابل توجه که شباهت های زیادی به هم دارند ، اگرچه با فاصله های بعید از هم و طی دوره های مختلف حکاکی شده اند.
پ- وجود خطوط و علایمی که در تاریخچه پیدایش خطوط کلیه ملل جهان بدیل آنها را نمی یابیم ، بعضی از آنها زیاد تکرار شده اند و بعضی ها منحصربفردند.
ت-  وجود نقش های متعددی که درهزاران سال پیش حکاکی شده اند لکن از یک شباهت دقیق و ظریف نسبت به یکدیگر برخوردارند، این نقوش در قاره هایی ایجاد شده که عمر کشف بعضی از آنها از پانصد سال فراتر نمی رود و آنقدر این نقوش شبیه یک دیگرند که گویی کار یک هنرمند واحد است، در گذشته های  دور هیچگاه یک انسان عادی قادر به مسافرت و کسب دانش و مهارتی شبیه به هم نبوده و  طوری زندگی می کرده اند که حتی از وجود هم مطلع نبوده اند تا چه رسد به این که از طرح و سبک های  نقوش  یک دیگر با آن جزئیات که بحث شد، کپی برداری و تقلید کنند. برای مثال ، نمونه نقش های کشف شده در ایران (انسان بالدار درتیمره  ) با نمونه های  کشف شده در پارک زرد امریکا (آثاربجا مانده از دوره های کهن ) کوچکترین تفاوتی از نظر جزئیات طرح و حتی شاید پیام  با هم ندارند.
 
 

نقوش بزهای کوهی حکاکی شده در آریزونا ، کالیفرنیا و کلرادو امریکا آنقدر از نظر طرح ، اندازه و روح موجود در حکاکی ها با نمونه نقوش حکاکی شده درایران (تیمره ) شبیه به هم هستند که کمتر هنرمندی است که می تواند به راحتی  این نقوش جادویی را ازهم تفکیک کند.

جالب اینکه نماد شناسان هم موفق شده اند ، پیام های سمبلیک موجود در نقوش هم شکل سنگ نگاره ها را در نقاط مختلف دنیا مورد بررسی وتعمق قرار دهند وبدون اینکه حتی همدیگر را ببینند، از نقوش هم شکل در نقاط مختلف دنیا، به تفاسیر واحدی رسیده اند! انسان از این همه قدمت و این همه بعد مسافت از یکدیگر و پیام های مشترک، جداً دچار بهت و شگفتی می شود!
همانطور وجود علایم و نشان هایی که نیاز مند داشتن تکنولوژی بسیار دقیق و پیشرفته است، جهت نماها  ، گاه شمار ها cup marks صور فلکی Constellation rock art    و... حیرت آور را می توان برشمرد .
 

 
 وجود گودی های متوالی و موازی که دقیقاً بیان گر جهات جغرافیایی هستند ، بعضاً با قطب نما برابرای می کنند. پرفسور جان براور درحال بررسی نمونه های متعددی از آنها در تیمره ، این دانش و تکنولوژی دقیق از انسان بدوی حیرت آور است!
 
وجودگودی های متوالی یک تا چند ردیفه : جهت نما هایی هستند که وقتی کنار آنها قطب نما قرار می دهیم، پی به دقت و راز و رمزهای موجود در آنها می بریم . اندازه آنها ازحداقل یک ردیف سه گودی تا حداکثر چهار ردیف سه تا چند گودی کوچک که در جهات مختلف : شرق وغرب ، شمال وجنوب در فواصل زیاد از یکدیگر قراردارند، به تعداد چشم گیر حکاکی شده اند. جالب اینکه در فواصل مشخص همدیگر را تایید می کنند . بیشتر این گودی های کوچک Cup Marks برروی سطوح افقی بوم های صاف حکاکی شده اند.
به گمان نگارنده ایجاد آنها در زیستگاه های کهن ،نشان از یک علم پیشرفته دارد که برای پی بردن به اسرار نهفته در آنها نیاز به مطالعات گسترده ای است. همین نمونه جهت نماها درنقاط دیگر دنیاهم کشف شده اند،  چه بسا درخیلی جاهای دیگر دنیاهم وجود داشته باشند که بشر موفق به کشف آنها نشده است.
2- وجود نقوش انسان های بالدار به تعداد زیاد:

الف -  انسان بالدارشاید نشان از آرزوی پرواز و نقوش فرشتگان برای استمداد باشد.

اگر ما بپذیریم که انگیزه حکاکان از ایجاد نقوش انسان های بالداراز یک تقدس خاص پیروی کرده اند، این آثار درمکان های مقدس حک می شدند، همچون  hand printsپنجه های دست که نمادی از یک کارکرد آیینی  است و اغلب در محیط های مقدس ایجاد شده اند. در صورتی که انسان های بالدار اغلب در قلل کوه ها و ارتفاعات حک شده اند ، بنظر نگارنده درایران نقوش انسان های بالدارکارکردی تقدیس گونه نداشته و از رمز و راز دیگری پیروی می کنند.
ب – انسان بالدارنشان از انسان هایی است که از کرات و سیارات دیگربه زمین آمده اند.
 

موجودی با سر بیضی شکل در ۸۰۰۰ سال پیش

 
 
نقوش انسان های بالدار در نقاط مختلف طی دوره ای یکسان به وجود نیامده اند، بلکه طی دوره های مختلف ایجاد شده اند. حتی بعضی از آنها با اینکه در قاره های مختلف واقع اند دارای شباهت های نزدیک به یک دیگرند. این نشان از آن دارد که در ادوار کهن مختلف نقش آفرینی ها مداومت داشته شاید حداقل تا هزارسال پیش و بعد از آن دوره ما شاهد ایجاد نقش های جدید از انسان های بالدارنیستیم. درصورتی که اگرنقوش مقدس بودند و یا آرزوی پرواز را می رساندند ، می بایست بشکلی تا دوران معاصر نیزادامه پیدا می کردند اما چنین چیزی اتفاق نیفتاده است. درصورتی که بعضی نقوش مقدس هنوز هم در خیلی جاها در ایران کارکرد خود را حفظ کرده اند.
نقوش انسان های بالدار نیز از سندهای خوبی هستند که شاید انسان هایی از کرات دیگرباتمدن های موازی و پیشرفته تر براین کره خاکی فرود آمده اند و این آثار را از خود به جا گذاشته اند تا امضا وتاییدی بر حضورخود براین کره خاکی بوده باشد.
شاید در آینده آثار دیگری از آنها در غارها وحتی دفینه ها  کشف شود و ذهنیت و فرضیه ای مبتنی برچنین رخدادی در گذشته های بسیارکهن این کره خاکی مسجل و قطعی شود.
(این نقوش چه اثر انسان های فرا زمینی باشند چه اثر انسان های زمینی ، وجود شباهت های انکار ناپذیر درآنها، آنهم در دوقاره جدا از هم ، که انسان های حکاک شاید از وجود یک دیگر هم خبر نداشته اند ، این خود سئوال دیگری است که یافتن پاسخ آن ، سهل تر از موضوع نخست نخواهد بود!)
 البته این علایم و نشانه ها و نظریات مترتب برآنها مختص به سنگ نگاره های تیمره نیست بلکه در مورد  سنگ نگاره های ملل دیگر و توسط دیگر محققین مطرح شده است.
 
برای مثال:

در نگاره های باستانی امریکا مربوط به دوران کهن ،پیش از کشف این قاره  و به ویژه در آثار باز مانده در کشور پرو، همچنین در نقاشی های باستانی موجود در فرانسه، آفریقای شمالی، ایتالیا و استرالیا تصاویری از انسان وارگانی به چشم می خورد که سرهایشان در کلاه خودهایی مانند فضانوردان قرار دارد.هنر سنگی مردم نازکا در شمال شرقی آمریکای جنوبی حتی از این هم فراتر رفته و در میان آثار به جا مانده از این تمدن کهن مردی با لباس کامل فضایی نشان داده شده است.

 

برداشتی مشابه از سنگ نگاره های 12 هزار ساله پرو همچون سنگ نگاره های تیمره
 
درفرهنگ عامیانه در سراسر جهان شرح و تفصیل درباره خدایانی که از آسمان به زمین فرود آمده و مهارت های لازم برای بقای بشر را به وی آموخته اند، فراوان است. در این باب همبستگی های زیادی میان داستانهای کهن عامه ملل گوناگون با مدارک جدید به چشم می خورد که گاه شگفت انگیز به نظر می رسد.
با استناد به این گونه شواهد، نظریه پردازانی نظیر ((اریک فون دانکین)) پژوهشگر و نوسینده سوئیسی که نخستین کتاب او به نام ((ارابه های آتشین)) در سال 1968 به چاپ رسید توجه فراوانی را به خود جلب کرد. از مدت ها پیش بر این ادعا       بوده اند که در فاصله سالهای 40 هزار تا 500 پیش از میلاد ، زمین به کرات مورد بازدید مسافرانی از فضای میان اختری قرار گرفته است. به اعتقاد فون دانکین آنان بودند که کار نظارت بر بنای اهرام مصر در جیزه را انجام دادند و رویدادهای بی توضیح متعددی که جزو اسرار باستانی محسوب می شوند ، دست داشته اند. (در مورد نحوه ی ساخت اهرام مصر چند فرضیه مبتنی بر دخالت فرا زمینیان همچنان مطرح است اما نظریات علمی تری مبتنی بر شواهد مهندسی نیز ارائه شده اند. (جدیدترین نظریه در این زمینه در شماره آذر ماه امسال دانشمند منتشر شده بود)[4]
دانکین از سال 1968 به بعد مشغول شرح و بسط این نظریه بوده است و وقایع شگف انگیزی نظیر پیدایش حلقه های مزارع را که امروز نیز شاهد وقوع آن هستیم،‌به برون زمینیان و رفت وآمد سفاین آنها نسبت می دهد.
همانطور که نیاکان ما در اعصارکهن بدون اینکه هم دیگر را ببیند ، همچون  هم فکر کرده اند و بدیل اندیشه های خود بر سنگ های سخت هنرآفرینی کرده اند، امروزهم ما بدون اینکه از یافته و برداشت های مترتب از یافته های انسان های ساکن در قاره های دیگر مطلع باشیم، بریافته هایی همگون دست یافته ایم.که باز هم شگفت انگیز و مسحورکننده است. شاید در آینده ای نزدیک علایم و نشان هایی در سنگ نگاره های دیگر نقاط کره زمین کشف شود که تکمیل کننده حلقه های مفقوده امروزما باشند و بدین طریق رازی از اسرار نهفته گذشته این کره خاکی آشکار شود. قطعاً این رخداد دور از انتظار نخواهد بود.

با احترام – محمد ناصری فرد


 

 
نقش موجودی عجیب که شباهت به پری یا انسان بالدار دارد، با دنباله ای مواج  و انتهای دوشاخه که شباهت به دم ماهی دارد . این بی نظیر سنگ نگاره ای است که نگارنده تا کنون دیده است. انسانهای آسمانی و  فرا زمینی!
 
 

 انسان هایی با لباس های خاص  و اشیایی شبیه ماشین های پرنده
 
 
 

 
انسانی درحال سوار شدن بر سفینه  با لباس های سراتدر پا  و سرهای بزرگ .
 
 
 یک مجموعه خطوط درهم که شباهت به نقشه های پیچیده امروزی می نماید.
 
 

 
 وجود نماد پیچ های حلزونی برفراز بعضی کوه های مشرف به سنگ نگاره های تیمره  با یک شعار جهانی ،حیرت آور است!  زندگی ،  کوچ ومهاجرت، قدرت  ورشدو نمو . 
   life, migration, power, growth
 

 
معنی نماد فوق 
زندگی ،  کوچ ومهاجرت، قدرت و رشدو نمو.  
   life, migration, power, growth
 

 
 
منابع :
 
 

Los Lunas Decalogue

 

 

 

 

منبع: antimasonic.blogfa.com





تاریخ: 15 / 12 / 1389برچسب:,
ارسال توسط تسبيحات

آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 19
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 22
بازدید ماه : 83
بازدید کل : 12315
تعداد مطالب : 313
تعداد نظرات : 36
تعداد آنلاین : 1