تحليل وضعيت پوشش در جامعه ي ما |پرونده عفاف و حجاب|
یهودپژوهی ، يهودشناسي ، يهود و رسانه ، يهود و فرقه ها

   اگر بخواهيم به آسيب شناسي عملكرد نظام در موضوع پوشش بپردازيم، بي شك يكي از مهم ترين موارد آن است كه در دو دهه ي گذشته مسئولان يا نهادها قبل از آن كه درعلل و عوامل گسترش ابتذال در پوشش به تحليل روشن، علمي و قابل دفاع برسند عزم خود را بر اصلاح وضعيت متمركز كردند. از اين رو بسياري از اقدامات يا بدون نتيجه ماند و يا از قضا تأثيري معكوس بر جاي گذاشت.

 

آويني فيلم:

 

اگر بخواهيم به آسيب شناسي عملكرد نظام در موضوع پوشش بپردازيم، بي شك يكي از مهم ترين موارد آن است كه در دو دهه ي گذشته مسئولان يا نهادها قبل از آن كه درعلل و عوامل گسترش ابتذال در پوشش به تحليل روشن، علمي و قابل دفاع برسند عزم خود را بر اصلاح وضعيت متمركز كردند. از اين رو بسياري از اقدامات يا بدون نتيجه ماند و يا از قضا تأثيري معكوس بر جاي گذاشت.

 

در تحليل وضعيت پوشش علاوه بر آن كه بايد از تقليل گرايي اجتناب و تمام علل و عوامل را تا حد امكان واكاوي نمود لازم است سهم تأثيرگذاري هر يك از عوامل را نيز مشخص كرد. در اينجا تحقيقات ميداني كارشناسانه مي تواند تا حدود زيادي به كار آيد. متأسفانه اغلب پژوهش هاي انجام شده دراين زمينه، جدا از آن كه گاه جانب دارانه انجام شده است، بر اسلوب عالمانه اي استوار نيست و نكات علمي ساده در آن مراعات نشده است به عنوان مثال آن گاه كه يك پروژه درصدد اثبات علل رويكرد به بدپوشي است ديدگاه هاي عنوان شده توسط دختران و زنان را به عنوان علت واقعي مطرح مي كند كه از دو جهت قابل تأمل است اول آن كه مكانيزم علمي، در بسياري از اين پژوهش ها براي احراز صحت گفته ها پيش بيني نشده است و دوم آن كه پذيرش صداقت افراد مورد پرسش تنها مي تواند برداشت آن ها را از علت ها بيان كند نه علل واقعي را. 

 

بنابراين اگر شخصي علت بدپوشي خود را مشكل اقتصادي در تهيه چادر عنوان كرد نمي توان به صرف اين گفته نتيجه گرفت كه گراني لباس از علل بدپوشي است. در اينجا نقش كارشناسان فن در تحليل داده ها و تفكيك ميان عوامل واقعي و عوامل احساسي مشخص مي شود.

 

وضعيت پوشش در سه دهه ي اخير نشان مي دهد كه از سال 56 تا 59 وضعيت پوشش بانوان روندي رو به رشد داشته است. تحليل همين پديده مي تواند در بررسي علل بدپوشي در سال هاي بعد روشنگر باشد. با وجود آن كه از زمان شكل گيري انقلاب تا زمان استقرار نظام اسلامي وجهه ي همت و مسئله ي اصلي جامعه ي اسلامي موضوع حجاب نبود، تمايل به حجاب چگونه توجيه مي شود؟ پاسخ آن است كه آرمان جامعه يا بخش هاي تأثيرگذار آن نابودي رژيم سلطنتي و تشكيل جمهوري اسلامي بود. 

 

از آنجا كه رژيم پهلوي در نقطه ي محوري نفرت عمومي قرار داشت آنچه به وضوح با اين رژيم پيوند خورده بود، از جمله كشف حجاب، در دايره ي نفرت عمومي قرار گرفت و آنچه با اسلام و نظام اسلامي تعريف مي شد اقبال عمومي يافت و نظام ارزشي جامعه دگرگون شد، به همين دليل آرمان انقلاب توانست روحانيت و نخبگان مذهبي را به عنوان مهم ترين گروه مرجع در جامعه معرفي كند و حجاب بانوان مورد انتظار آنان بود. اين احساس عمومي و انقلابي تا ماه ها پس از پيروزي انقلاب اسلامي جريان داشت و البته از سال 58 به بعد توصيه ي رهبران مذهبي به حجاب و لزوم تعيين ضوابط قانوني براي مقابله با بي حجابي و انتظار جامعه مذهبي براي اصلاح وضعيت موجود، در عمومي شدن حجاب موثر افتاد.

 

از سال 59 با آغاز جنگ تحميلي با چند مسئله مواجه شديم. از يك سو آوارگي بسياري از خانواده ها و مهاجرت آنان به حاشيه ي شهرهاي ديگر، افزايش نارضايتي از پيامدهاي جنگ (از جمله گراني)، حضور بسياري از جوانان مذهبي در جبهه ها و كاهش اقتدار آنان در شهرها و عطف توجه مديران به موضوع جنگ و فقدان برنامه ريزي در زمينه ي گسترش فرهنگ عفاف و از سوي ديگر گسترش برنامه هاي فرهنگي جهان غرب بر عليه انقلاب اسلامي. در نقطه ي مقابل جنگ توانسته بود انسجام اجتماعي و حس ايثار را تقويت كند و توجه به مسئله ي اصلي ـ جنگ ـ سبب مي شد كه بسياري مسائل از جمله موضوع آزادي هاي اجتماعي و آزادي پوشش، برابري حقوق زن و مرد و مسائلي از اين دست در حاشيه قرار گرفته و يا اصلاً مسئله ي اقليت راحت طلب تلقي شود نه مسئله ي عموم مردم. از اين رو مسئله پوشش بانوان در طول جنگ هيچ گاه به عنوان مشكل حاد مطرح نشده بود.

 

با پايان يافتن جنگ ارزش هاي دوران دفاع مقدس از جمله حس ايثارگري، انسجام اجتماعي، قناعت و معنويت گرايي با افول مواجه شد و از سوي ديگر همت مديران نظام به بازسازي كشور براساس برنامه هاي توسعه معطوف گرديد. گرچه بازسازي كشور و تدوين برنامه براي ترسيم افق ها، تدوين سياست ها و هماهنگي برنامه ها ضرورتي اجتناب ناپذير بوده و هست اما اتخاذ رويكرد توسعه اي به اين معنا بود كه الگوهاي توسعه فرهنگي، اجتماعي، اقتصادي و سياسي غربي، البته با اصلاحاتي جزيي، مبناي تحولات قرار گيرد. تعارض ميان آرمان هاي توسعه و آرمان هاي نظام اسلامي، ناهمگوني جهت گيري ها و شاخص هاي نوشته و نانوشته ي توسعه با جهت گيري ها و شاخص هاي رشد در الگوي ديني كه از ابتدا مورد توجه برخي دانشوران قرار گرفته بود،(33) از ديد بسياري از مسئولان پنهان ماند. در نتيجه شكاف تبليغاتي و نابرابري هاي اجتماعي نمايان تر شد، ثروت و قدرت اقتصادي و اجتماعي به ارزش عمومي بدل گشت، رقابت براي احراز موقعيت هاي جديد ميل به تجمل را افزايش داد و ارزش هاي معنوي تحت الشعاع قرار گرفت. در اين وضعيت زنان محجبه از احترام كم تري در جامعه برخوردار شدند و تمايل به خودآرايي و انتخاب پوشش هاي متنوع فزوني گرفت.

 

نتايج يك نظرسنجي، كه به مقايسه ي گرايش هاي عمومي مردم در سال هاي 56، 65 و 71 پرداخته است، نشان مي دهد كه 8/81 درصد از پاسخگويان معتقد بودند كه مردم در سال 65 به خانم هاي چادري احترام مي گذاشتند در حالي كه اين رقم در سال 71 به8/36 درصد مي رسد. اين تغييرات به وضوح برآمده ازتغييرات ارزشي در يك جامعه است.

 

برخي صاحب نظران علوم اجتماعي بر اين باورند كه پوشش يك نماد است كه گرچه تغييرات آن در ساليان گذشته مثبت ارزيابي نمي شود اما ضرورتاً بازتابنده ي لايه هاي زيرين و نشانگر تغيير در جهان بيني نيست. از اين رو افراد زيادي را مي توان ديد كه داراي اعتقادات محكم مذهبي اند و حتي به تلفيق دين و سياست اعتقاد دارند اما از پوشش مناسب برخوردار نيستند.

 

به نظر مي رسد اين مطلب چندان خالي از اشكال نيست. اگر تغيير وضعيت پوشش را در كنار تغييرات اجتماعي ديگر، از جمله در روابط زن و مرد، محوريت يافتن لذت و رفاه، همچنين تغيير در سيستم غذايي، سبك زندگي و دهها مورد ديگر ملاحظه كنيم به خوبي به تغيير ارزش ها در جامعه پي خواهيم برد و تحولات روحي و اعتقادي جامعه به سمت آرمان ها و آموز ه هاي غربي را خواهيم ديد؛ تا آنجا كه مي توان مشاهده كرد كه به تدريج برداشتي از دين كه آن را به امور فردي و معنوي تقليل مي دهد و از آن به دين مدرن تعبير مي كنيم عرصه را بر دين شريعت گرا كه حوزه ي دخالت خود را به ابعاد اجتماعي نيز گسترده است، تنگ مي كند. از اين رو نمي توان حضور روزافزون جوانان در مراسم عبادي اعتكاف و دعا را، ضرورتاً، دليلي بر تقويت دين باوري در آنان تلقي نمود.

 

در اين مقطع علاوه بر بروز تضادهاي ارزشي ناشي از اتخاذ برنامه هاي توسعه، موضوع تهاجم فرهنگي ـ اقدامات هوشمندانه ي جهان غرب در ايجاد تغييرات فرهنگي به منظور مقابله با نظام اسلامي و اصول گرايي ديني در جهان اسلام ـ مورد توجه صاحب نظران قرار گرفت. قرائن نشان مي دهد كه برداشتن حريم هاي اخلاقي ميان زن و مرد و تغيير در وضعيت زنان از مهم ترين محورهاي مورد نظر بوده است. در عين حال مي توان حدس زد كه بسياري از مواردي كه پيامد اتخاذ سياست هاي توسعه اي است، به تهاجم فرهنگي دشمن نسبت داده شده باشد.

 

از سال 76 و با حاكميت دولت اصلاحات، مظاهر ابتذال در پوشش و رفتار كه در ساليان پايان عصر سازندگي نمود بيشتري يافته بود بيش از گذشته آشكار شد. 

 

اگر سهل انگاري نسبي مديران مياني يا ارشد و اولويت اقتصاد بر فرهنگ، در عصر سازندگي، بر موضوع پوشش بانوان سايه افكنده بود اما در عصر اصلاحات تغافل نسبت به موضوع حجاب و يا تغيير آشكار در سياست هاي گذشته را مشاهده مي كنيم. دراين مقطع بحث نسبتاً پر سرو صداي فردي بودن ححاب و ضرورت عدم مداخله دولت را نيز شاهد بوديم. اگر در عصر سازندگي، توسعه ي اقتصادي اقتضائات خود را بر فرهنگ عمومي تحميل مي نمود، در دوران اصلاحات اين توسعه ي فرهنگي بود كه مستقيماً اخلاق و تربيت، نظام آموزشي رسمي و خانواده را تهديد مي نمود و به ابتذال در پوشش و روابط دامن مي زد.

 

با روي كار آمدن دولت نهم انتظار عمومي در متدينان براي اصلاح وضعيت موجود افزايش يافته و برخي نهادها اقداماتي را نيز انجام داده يا تدارك ديده اند اما به نظر نمي رسد اين اقدامات مرهمي شفابخش بر اين زخم كهنه باشد.

 

به هر حال علل و عوامل رويكرد نسل جوان به بدپوشي به عوامل روانشناسانه، خانوادگي و اجتماعي مختلفي باز مي گردد كه به برخي از آن ها اشاره مي شود.

 

ادامه دارد...





تاریخ: 15 / 5 / 1390برچسب:,
ارسال توسط تسبيحات

آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 9
بازدید دیروز : 4
بازدید هفته : 9
بازدید ماه : 77
بازدید کل : 12309
تعداد مطالب : 313
تعداد نظرات : 36
تعداد آنلاین : 1