نقد تام و جري (جويندگان گنج)
یهودپژوهی ، يهودشناسي ، يهود و رسانه ، يهود و فرقه ها

 در اين قسمت نيز كه با نام جويندگان گنج منتشر شده است، موش موجود یک بیچاره اي ترسيم مي شود که تحت تسلّط یک گربه پررو و ظالم قرار گرفته است و دقیقاً مانند یک غلام حلقه به گوش برای او کار می کند.

گربه به موش ظلم می کند و او را به ستوه می آورد و موش با یک ترفند زیرکانه، او را به سزای اعمالش می رساند. بسیار ساده، گربه به سوی موش می دود، او ورودی پرتاپ توپ را طوری قرار می دهد که گربه درون محفظه شلیک قرار گیرد. گربه کوتاه نمی آید و از درون محفظه دست خود را بیرون می آورد تا موش را بگیرد و از آنجا که برای در اختیار داشتن موش به او بند بسته بود، موش به جای بند خودش، بند متصل به دستگیره پرتاب را به او می دهد و...

این یکی از روش هایی است که یهود برای مغلوب کردن دشمنان خود به کار می گیرد. چون متوجه می شود دشمنش به دنبال چیزی است، از نقطه ضعف او (در اینجا ناآگاهی) بهره می برد و شبیه ترین و البته نابودکننده ترین گزینه را در اختیار او می گذارد. با این روش هم خودش را منجی نشان می دهد، هم از شرّ دشمنش خلاص می شود و هم تا زمانی که دشمن متوجه عواقب اشتباه خود نشود، به وجود آن پی نمی برد و این یعنی طی کردن مسیر تباهی تا آخرین لحظه... بگذریم.

در ادامه یک بطری که حاوی نقشه گنج است ، با یک موج وارد کشتی می شود و تام و جری هر دو می فهمند که جریان از چه قرار است. باز هم موش با حقّه بازی نقشه را می دزدد و گربه را بیچاره می کند، طبق معمول!!!

در اینجا نیز شگرد موش بسیار جالب است. او بر بالای دكل ایستاده و راه رسیدن به وی، یک طناب است. گربه به خیال اینکه جری متوجه نیست، به طناب تکیه داد و به سمت موش می رود... اما موش که مثل همیشه یک پرده پنهان دارد؛ با باز کردن گره طناب، باز هم گربه را بیچاره می کند و برای او دردسر درست می کند...

بنابراین باید تمامی غیریهودیان که ، در نظر ایشان جز ابزاری برای بهره کشی نیستند ، آگاه باشند که یهودیان، فقط تظاهر به بی اطلاعی می کنند و در آخرین لحظه ضربه نهایی را وارد می کنند و همیشه یک دست لو نرفته، دشمن را از آنان دور می کند بدون اینکه زحمت زیادی به خود بدهند.

به این ترتیب، دشمن تا آخرین لحظه تلاش می کند و به حداکثر منهای 1 می رسد، تا آخرین لحظه تصور می کند پیروز میدان است و تا آخرین لحظه گمان می کند که کسی از یهودیان متوجه تحرک او نیستند و ابتکار عمل با اوست در حالی که... .

بالاخره تام، موفق می شود جری را از کشتی به بیرون پرتاب کرده و نقشه را به چنگ بیاورد. اما این نقشه هم در نوع خود، بی نظیر است: نقشه ای که صاحب خود را راهنمایی کرده و با او سخن می گوید... به شکل سخنگوی نقشه دقت کنید:


او می گوید: نقشه جای اندوخته های مرد اسپانیایی مهاجمو نشون می ده. نمی تونی تصور کنی که آوردن این همه اندوخته ها چقدر سخته. بنابراین بهتره سعی نکنی بیاریش. اما یک نفرینو می تونی از خودت دور کنی اونم وقتیه که تو نقشه رو توی بطری بذاری و قبل از غروب آفتاب به دریا بندازی. غروب آفتاب غروب آفتاب غروب آفتاب غروب آفتاب...

جملات تأمّل برانگیزی هستند. مرد مهاجم اسپانیایی... نفرین... غروب آفتاب... قبل از غروب آفتاب. چرا نقشه باید قبل از غروب آفتاب به دریا انداخته شود؟

این تصویر که دیگه نیازی به توضیح ندارد:

 

در اين انيميشن، دو برادر هستند كه هر دو دزد دريايي هستند و از قضا دو طرف درگيري هستند. آنها رنگ های متضادي!!! دارند: آبی و قرمز. گروهي قرمز و دیگری آبی است.




در جدال تصاحب نقشه گنج، جری ترفندهای جالبی را ارائه می کند تا بتواند رقیبان را از میدان خارج سازد که البته برخی از آنها تکراری هستند. امّا چرا تکراری؟ این می تواند برای القای هر چه تمام تر مطلب باشد و یا حتّی می تواند به این معنا باشد که با توجه به حماقت دشمنان یهود و البته هوشیاری این گروه برتر و برگزیده، آنها می توانند بارها از یک نقشه استفاده کنند بدون اینکه در خود نقشه و یا نتیجه تفاوتی وجود داشته باشد. و در هر حال البته یهود پیروز میدان است...

وقتی سر و کله یک سگ به میدان باز می شود که البته به طور طبیعی نه تام و نه جری را نمی پذیرد، اتفاقات جالب تری رخ می دهد. بارها جری از درگیر بودن گربه و سگ با یکدیگر بهترین استفاده می کند و اگر لازم باشد آنها را به جان یکدیگر می اندازد. جری در چنین موقعیت هایی از دشمن علیه دشمن بهره می برد... همان سیاست کثیفي که یهود بارها از آن بهره برده و البته بارها نیز به نتیجه رسیده است...


نقشه بارها به سخن درآمد و به گربه اخطار داد که باید پیش از غروب آفتاب نقشه را درون بطری قرار داده و به آب بیاندازد. این بماند. بالاخره گروه قرمزپوش، توانستند غلبه کنند و گربه نقشه را به چنگ آورده و مجبور شد به کاپیتان تحویل دهد. افراد مشغول رقص و پایکوبی و البته نوازندگی! هستند که دوباره نقشه به سخن می آید و این بار چون غروب آفتاب گذشته است همان جمجمه سخنگو بیرون آمده و می گوید چون از غروب آفتاب گذشته است:...


مثل بیشتر کارتون های ساخته warner brothers و البته waltdisny و گاهی هم dream works و بسیاری کمپانی های ساخت فیلم  وانیمیشن صهیونیستی، این بار هم رنگ نفرین و عذاب، سبز است و از درون همین نور است که پنج اسکلت بیرون می زنند:



به این تصویر با دقت نگاه کنید، از توضیح اضافه شرم دارم و به همین مقدار بسنده می کنم که به پوشش ها و حالت های این پنج نفر!!! دقت کنید... اگر از مراسم پذیرش عضو گروه شیطان پرستان جدید، همان گروه میخ و اره و مته، اطلاع داشته باشید، به راحتی به دلیل تعداد و نحوه پوشش و چگونگی آرایش این افراد پی خواهید برد...

در آخر مثل بیشتر موارد، به دلیل وجود رقیب مشترک!!! گربه و موش، با یکدیگر پیمان دوستی می بندند و این از آنجایی شروع می شود که موش، گربه را در حال فرو رفتن در مرداب می بیند و او را نجات می دهد!!! البته خود موش باعث این فرو رفتن می شود امّا در ادامه از گربه انتظار همکاری و فداکاری و البته وفاداری دارد... و او این همکاری برای رسیدن به هدف مشترک را، با اکراه می پذیرد و به این راحتی حاضر نیست گربه را هم سفره خود قرار دهد (دقت کنید با گربه هم سفره نمی شود، گربه را با خود هم سفره می کند)...

اشاره بسیار دقیق و جالبی است. یهود در بسیاری موارد موجب می شود دشمن یا دشمنانش به هچل بیافتند و گرفتار شوند و در آخر برای آنان نقش منجی را ایفا می کند و البته از ایشان انتظار وفاداری دارد... و البته بر ایشان حقّ تقدّم و سروری!!!

جالب است بدانید اندیشه همکاری از آنجایی سر برمی آورد که گربه به این نتیجه می رسد که بدون موش، نمی تواند و نخواهد توانست به هدفش برسد و دلیل اکراه موش برای پذیرفتن این همکاری همین است، اینکه گربه بفهمد، بدون موش...

بعد از گیر و دار بسیار و رسیدن به جزیره گنج، تام مجبور می شود نقشه گنج را به کاپیتان بدهد و همراه با جری فرار کند... این بار هم، جری یک پرده رو نشده و یک برگ برنده را داراست، او از روی نقشه بر روی دستمال سرش طرحی کشیده بود که مسیر را نشان می داد و با وجود آن دیگر نیازی به نقشه گنج نبود... برگ برنده در دست موش است و گربه خواه ناخواه باید با او همراه شود و البته سروری او را بپذیرد چون باز هم موش است که نقش منجی را بازی می کند... از تطبیق مصادیق چشم پوشی می شود...

بالاخره گربه و موش موفق می شوند تا یک قدمی گنج بروند و باز هم تاکید می کنم که بارها و بارها موش، با تمرکز در مواقع بحران، می تواند نادانی گربه را جبران کند و او را نجات دهد... اما باز هم مثل همیشه موش بیچاره، رودست می خورد و مظلوم واقع می شود...


موش مجبور می شود به تنهایی گنج را پیدا کند و موفق می شود و در این راه گربه وسیله دفاعی او در برابر مرگ می شود. اما این بار به دلیل نابود کردن آخرین مانع بار دیگر گربه را می پذیرد اما گربه باز هم...

در آخر ماجرا با وجود اينكه دو گروه دزدان دريايي در گير و دار تصاحب گنج هستند، این جری است که با تلاش بسیار و البته زیرکی موفق به خارج کردن گنج از جزیره می شود. او برای محافظت از خود یک استخوان طلا به سگ می بخشد، و او را نیروی خود می کند و با این کار، گربه را نیز به خدمتگزاری مجبور می کند و در آخر:


حرکت به سوی خورشید، حرکت به سوی سرزمین موعود...

 

 

 

 

 

نقل مطلب با ذکر منبع بلامانع است.

 

 

 

 

منبع: تسبیحات

 

 





تاریخ: 26 / 8 / 1390برچسب:,
ارسال توسط تسبيحات

آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 10
بازدید دیروز : 4
بازدید هفته : 10
بازدید ماه : 78
بازدید کل : 12310
تعداد مطالب : 313
تعداد نظرات : 36
تعداد آنلاین : 1