تلاش برای برقراری نظم نوین جهانی
یهودپژوهی ، يهودشناسي ، يهود و رسانه ، يهود و فرقه ها

 "اندرو مارشال "، پژوهشگر موسسه پژوهشی در رابطه با جهانی‌سازی در مقاله‌ای به بررسی گروه "بیلدربرگ " می‌پردازد، وی در این مقاله به مباحثی از جمله تاسیس این گروه گرفته تا اعضا و فعالیتهای آنها و نشستهای سری و شركت‌كنندگان در این جلسات سخن می‌گوید.

 

به نوشته این پژوهشگر، این گروه از شبكه‌ای از افراد بانفوذ و كارشناس است كه معمولا به صورت محرمانه نشستهایی برگزار می‌كنند و همچون پلی میان آمریكا و اروپای غربی عمل می‌كنند. در این مقاله می‌خوانیم كه گروه بیلدربرگ در پی تلاش برای ایجاد یك دولت جهانی و به نوعی یك حكمرانی اقتصادی جهانی است، این گروه مركز مناسب برای تحقق این حكمرانی را "بانك پرداختهای بین‌المللی " در واشنگتن می‌داند، یعنی در پی آنست تا همچنان كه سازمان ملل نیویورك را مركز دیپلماسی جهانی كرده است، این بانك نیز واشنگتن را مركز تصمیم‌گیری و سیاستگذاری در رابطه با اقتصاد جهانی نماید.


بیلدربرگ، شبكه‌ای سرّی و متشكل از پرنفوذترین افراد در زمینه‌های سیاسی، اقتصادی، نظامی، علمی و رسانهای

گروه بیلدبرگ كه در سال 1954 در هلند تاسیس شد نشستی سرّی است كه سالانه حدود 130 كارشناس در زمینه های سیاسی-مالی-نظامی-علمی و رسانهای از شمال امریكا و غرب اروپا در آن گردهم می آیند و همچون "شبكه ای غیررسمی از افراد بانفوذ و موثر در خفا و محرمانه به رایزنی می پردازند ". شركت كنندگان در این شبكه عمدتا مدیران عامل یا روسای برخی از بزرگترین شركتهای جهان، شركتهای نفتی از جمله "رویال داچ شل "، "بریتیش پترولیوم " و "توتال اس ای "، بسیاری از پادشاهان اروپایی، بانكدارهای بین المللی از جمله "دیوید راكفلر "، سیاستمداران بزرگ، رئیس جمهورها، نخست وزیران و بانكداران مركزی هستند. گروه بیلدربرگ همچون یك "اتاق فكر سرّی جهانی " به دنبال آن است تا "میان دولتها و اقتصاد اروپا و امریكای شمالی در جریان جنگ سرد ارتباط برقرار كند ".

* هدف از تشكیل این گروه تحقق بخشیدن به جهانی سازی

در اوایل دهه 50، كارشناسان برجسته اروپایی و امریكایی به منظور گردهم آوردن پرنفوذترین افراد دو طرف اقیانوس و تحقق بخشیدن به جهانی سازی دست به تشكیل این گروه زدند. شركت كنندگان همان مظنونین همیشگی بودند: سیاستمداران ارشد، سرمایه گذاران بین المللی، بانكدارها، رهبران تیمها و موسسات فكری، اساتید برجسته و روسای دانشگاهها، دیپلماتها، پادشاهان، مقامات ارشد اطلاعاتی، از جمله مقامات ارشد سیا كه تامین كننده اصلیبودجه نخستین نشست بود.

* برخی از اعضای این گروه پادشاهان و اعضای خانواده های سلطنتی اروپا هستند

از موسسان اروپایی بیلدربرگ میتوان به "جوزف رتینگر " و "پرنس برنهارد " هلند اشاره كرد. ضمنا پرنس برنهارد، تا سال 1934، یعنی سه سال پیش از ازدواج با "جولیانا " ملكه هلند، برای آی جی فاربن، غول اقتصادی آلمانی كار كرده بود. از كارشناسان امریكایی در این نشست می توان به "دیوید راكفلر "، "دین راسك " (یكی از مقامات ارشد شورای روابط خارجی كه در آن زمان رئیس بنیاد راكفلر بود)، "جوزف جانسون " (یكی دیگر از رهبران شورای روابط خارجی كه در آن زمان رئیس "كارنگی " بود)، و "جان جی مك‌كالی "( یكی از مقامات ارشد شورای روابط خارجی كه در سال 1953 رئیس بانك "چیس منهتن " و نیز رئیس هیئت مدیره شركت فُرد بود.)

* منفعت انجمن های بزرگ آمریكایی در تاسیس گروه بیلدربرگ

مشاركت فعال و پررنگ این انجمنهای بزرگ آمریكایی یعنی راكفلر، كارنگی و فُرد در تاسیس گروه بیلدربرگ بی دلیل نبود. این موسسات در اوایل قرن بیستم از اصلی ترین نهادها در ایجاد اتفاق نظر میان كارشناسان و نخبگان بودند. در یك كلام، آنها موتورهای مهندسی اجتماعی بودند: موتورهایی هم برای محافل كارشناسانه و هم برای جامعه در كل. "رابرت اف. آرنوو " استاد آموزش در كتاب خود تحت عنوان "بشردوستی و امپریالیسم فرهنگی " مینویسد:

* انجمن های ثروتمند، استعدادهای جامعه را در جهت اهداف خود به كار میگیرند

انجمن هایی چون كارنگی، راكفلر و فرد تاثیری مخرب بر جوامع دمكراتیك دارند؛ آنها عمدتا اجتماعی نامنظم و نامحدود از قدرت و ثروت هستند كه استعدادهای جامعه را می خرند و در جهت اهداف خود به كار میگیرند و بدین ترتیب برنامه هایی را طرح میكنند كه توجه جامعه را به خود جلب میكند. آنها همچون نهادهایی كه حركت جامعه را كند می كنند مانع تغییرات اساسی و ساختاری در جامعه می شوند یا اینكه آنها را به تاخیر می اندازند. این بنیادها به حفظ نظمی اقتصادی و سیاسی بین المللی كمك میكنند، نظمی كه تنها به سود روسای انجمن های خیریه و طبقه حاكم و عیله منافع اقلیتها، طبقه كارگر و ملتهای جهان سوم است.

* این انجمنها نقش اصلی در پیشبرد تفكر جهانی سازی دارند

این موسسات نقش اصلی را در پیشبرد تفكر جهانی سازی داشته اند، تفكری كه مبنای ایجاد سازمان هایی همچون شورای روابط خارجی و گروه بیلدربرگ را فراهم می كرد. بویژه انجمن راكفلر، به حمایت از سازمان هایی پرداخت كه فلسفه لیبرال بین المللی را پیش میبردند، فلسفه ای كه هدفش: * هدف تقویت نظمی جهانی بود كه در آن آمریكا قدرت برتر جهان باشد

تقویت سیاست خارجی ای بود كه در نظم نوین جهانی، آمریكا را به عنوان قدرت برتر جهان معرفی و مطرح می كرد- برنامه ای كه انجمن راكفلر آن را "بی طرف "، "عینی " و حتی "غیرسیاسی " می خواند...ایجاد این وفاق بین المللی مستلزم سرمایه گذاری و استفاده از افراد و سازمانهایی بود كه می توانستند "نظم سنتی " و طرفداران آن را به چالش بكشند و در عین حال ایده "نظم نوین " را به پیش برند.

* این انجمن ها حتی در مراكز دانشگاهی و آموزشی نیز فعال و اثرگذار هستند

این انجمنها نه تنها به تاسیس موسسات مربوط به سیاستگذاری از جمله تیمهای فكر پرداختند، بلكه در سازماندهی و ایجاد دانشگاهها و مراكز آموزشی بویژه در رابطه با "روابط بین المللی " نیز بسیار فعال بودند. تاثیر این انجمنها بر آموزش و دانشگاهها و لذا "دانش " به یك میزان نیست. همانگونه كه در كتاب بشردوستی و امپریالیسم فرهنگی بیان می شود:

* این انجمنها افرادی كه باید با حمایت آنها به تحصیل بپردازند را تعیین میكنند

قدرت انجمن در دیكته كردن آنچه كه باید آموخته شود نیست. بلكه قدرت آن در این نهفته است كه پارامترهای حرفه ای و فكری را تعیین می كند و نیز تعیین میكند كه چه كسانی در چه زمینه هایی و در چه چارچوبی میتوانند تحت حمایت این انجمنها به نحصیل بپردازند. همچنین نمود دیگر قدرت انجمن را میتوان در توصیه برخی فعالیتهای خاص مورد حمایتش مشاهده كرد. همانگونه كه هرولد لاسكی، نظریه پرداز و اقتصاددان سیاسی بیان می دارد: "انجمنها كنترل نمی كنند، صرفا به این دلیل كه، به معنای واقعی كلمه، آنها نیازی به كنترل ندارند. تنها كافیست جهت فكری خود را به جامعه دانشگاهی نشان دهند تا معلوم شود كه آنها همواره به سمت جامعه متفكران متمایل بوده اند ".

* هدف این انجمنهای به اصطلاح خیریه، دست بردن در مهندسی جامعه بود

این انجمنهای خیریه ای كه صنعتگران و بانكداران طماع امریكایی تاسیس كردند، آنگونه كه ادعا می كردند به دنبال كمك به بشریت نبودند، بلكه در حقیقت هدف موسسان آنها كسب منفعت و لذا مشاركت در مهندسی جامعه بود. این خانواده های بزرگ از طریق بانكها اقتصاد جهانی را كنترل می كردند؛ با استفاده از تیمهای فكری موسسات سیاسی و وابسته با سیاست خارجی را مدیریت می كردند؛ و از طریق انجمنها، جامعه را مطابق میل و خواسته خود مهندسی می كردند. این افراد، از رهگذر انجمنها، فرایند، تفكر و نهادهای آموزشی را ترتیب میدهند و بدین ترتیب با تولید و كنترل دانش، به برتری خود در جامعه ادامه می دهند. نهادهای آموزشی به تعلیم و تربیت برگزیدگان آتی برای دولت، اقتصاد، علوم و دیگر محیط های حرفهای می پردازند، این نهادها همچنین به تربیت افراد علمی می پردازند كه جزء اصلی تیمهای فكری از جمله گروه بیلدربرگ هستند.

* این انجمن ها مرز میان بخش خصوصی و عمومی را تیره و تار می كنند

انجمن ها به خوبی مرز میان بخشهای عمومی و خصوصی را نامشخص و تیره می كنند، با این حال به خوبی این دو بخش را در علوم اجتماعی از یكدیگر تفكیك می كنند. این فرسایش مرز میان بخش خصوصی و عمومی، "دمكراسی مد نظر ما را واجد عناصر فئودالیسم می كند، با این حال اندیشمندان سیاسی یا اجتماعی چندان به این موضوع اعتراض یا توجهی نكرده اند ". "زبیگنیو برژینسكی "، كارشناس سیاست خارجی، مدیر سابق شورای روابط خارجی، عضو بیلدربرگ و همكار دیوید راكفلر در تاسیس كمیسیون سه جانبه بیان میدارد كه این فرسایش مرزها "در خدمت حاكمیت جهانی آمریكا " است:

* تقلید فراوان از شیوههای آمریكایی زمینه را برای برتری آمریكا فراهم میكند

افزایش و رشد تقلید از شیوههای آمریكایی در جهان، زمینه ای مناسب برای اعمال غیرمستقیم و ظاهرا پذیرفته شده برتری آمریكایی فراهم میكند. و در رابطه با سیستم داخلی آمریكا، این برتری از ساختاری پیچیده از نهادها و فرایندهای به هم پیوسته شكل گرفته كه به دنبال ایجاد وفاق و محو مغایرتها هستند.

* این انجمنها به دنبال پیاده كردن اهداف و تفكر خودشان در جامعه هستند

در سال 1915، كمیسیونی تحت عنوان "كمیسیون والش " از سوی كنگره به بررسی قدرت انجمنهای خیریه و بشردوستی پرداخت، به گفته این كمیسیون "قدرت ثروت بر فرهنگ و سیاست دمكراتیك چیره میشود ". این كمیسیون در گزارش نهایی خود چنین بیان می دارد كه این انجمنها بیشتر به دنبال آنند تا ایدئولوژی خودشان را در جامعه پیگیری كنند تا اینكه واقعیت های اجتماع را دنبال كنند. در چنین چارچوبی، به خوبی میتوان رشد و نمو گروه بیلدربرگ را به عنوان یك تیم فكری با هدف ایجاد وفاق و پیشبرد ایدئولوژی در بین برگزیدگان و نخبگان، درك كرد.

* مشكلات اقتصادی جهان و اتحاد اروپا از مهمترین زمینه های مورد بحث در بیلدربرگ

اعضای این گروه در نخستین نشست به زمینه های زیر پرداختند، زمینه هایی كه در نشستهای بعدی نیز نقطه تمركز گروه بود: كمونیسم و اتحاد شوروی؛ مناطق و ملتهای وابسته؛ سیاستها و مشكلات اقتصادی، و یكپارچه سازی اروپا و جامعه دفاع اروپا.

* از میان آمریكایی های عضو این گروه، راكفلر بیشترین منافع را دارد.

می توان گفت كه تقریبا هر فرد آمریكایی عضو بیلدربرگ، در شورای روابط خارجی نیز عضویت داشت. از میان اعضای آمریكایی برجسته در سالهای اولیه تشكیل این گروه می توان به "دیوید راكفلر "، "دین راسك "، "جان جی. مك كالی "، "جورج مك گی "، "جورج بال "، "والت ویتمن روستو "، "مك جورج باندی "، "آرتور دین "، و "پل نیتس " اشاره كرد. به گفته "استفان گیل "، دانشمند علوم سیاسی، "در بخش امریكایی ها بیش از همه منافع راكفلر به چشم می خورد ".

* بسیاری از نزدیكان مورد اطمینان راكفلر مدتهاست عضو این گروه هستند و بدین ترتیب منافع راكفلر را تامین میكنند

بی تردید، گرچه همانگونه كه "ادموند روچیلد " عضو سابق كمیته مدیران، و "فرانكو برنابه "، عضو كنونی كمیته مدیران و معاون رئیس موسسه "روچیلد یروپ "، تایید میكنند، منافع روچیلد همچنان در بیلدربرگ پا برجاست، با این حال راكفلر هنوز هم بیشترین منافع و نفوذ را در گروه دارد. نه تنها دیوید راكفلر، تنها فرد عضو گروه مشاوران كمیته مدیران است، بلكه بسیاری از نزدیكان مورد اعتماد وی مدتها در كمیته مدیران فعالیت داشته اند و در ارتباط تنگاتنگ با سازمان بوده اند، كه از آن میان می توان به افراد زیر اشاره كرد: "شارون پرسی راكفلر "؛ "جورج بال " یكی از رهبران شورای روابط خارجی، كه در دوران ریاست-جمهوری كندی و جانسون معاون وزارت امور اقتصادی كشور بوده؛ "هنری كیسینجر "، از مشاوران با سابقه راكفلر و از متخصصین راهبردی پادشاهی آمریكا؛ " زبیگنیف برژینسكی "، همكار راكفلر در تاسیس كمیسیون سه جانبه؛ "جوزف ای. جانسون "، از مقامات سابق وزارت كشور و رئیس "موسسه خیریه كارنگی برای صلح بینالمللی "؛ "جان جی. مككالی "، رئیس شورای روابط خارجی، معاون سابق وزیر جنگ، رئیس بانك چیسمنهتن (كه پس از او دیوید راكفلر جای او را گرفت)، متولی سابق انجمن راكفلر، رئیس انجمن فرد، و رئیس بانك جهانی؛ "جیمز ولفنشان "، رئیس سابق بانك جهانی و متولی انجمن راكفلر.

* راكفلر همچنان نمایندگان پرنفوذ خود در بیلدربرگ را حفظ كرده است

در حال حاضر نماینده عضو كنونی ما در كمیته مدیران، "جسیكا تی. متیوس " است كه نه تنها نشان دهنده ادامه منافع و نفوذ راكفلر در این گروه است بلكه بازتاب كننده نفوذ و نقش انجمنهای بزرگ در بیلدربرگ است. وی رئیس موسسه خیریه كارنگی برای صلح بین المللی است و قبلا در شورای امنیت ملی تحت نظر "زبیگنیو برژینسكی " فعالیت داشته است. متیوس همچنین از مقامات ارشد شورای روابط خارجی بوده، هم اكنون عضو كمیسیون سه جانبه و نیز متولی انجمن راكفلر می باشد. او همچنین در هیئت مدیره "موسسه بروكینگز "، "صندوق برادران راكفلر " و "انجمن جویس " نیز فعالیت داشته است.

بیلدربرگ و اتحادیه اروپا

* جوزف رتینگر بنیانگذار نهضت اروپا از بنیانگذاران بیلدبرگ

جوزف رتینگر، یكی دیگر از بنیانگذاران بیلدربرگ است كه از طراحان اصلی بازار مشترك اروپا و نیز از متفكرین اصلی و موثر در طرح یكپارچه سازی اروپا میباشد. در سال 1946، وی به "موسسه پادشاهی امور بین المللی " (معادل انگلیسیی شورای روابط خارجی) گفت كه اروپا باید یك اتحادیه فدرال تاسیس كند و كشورهای اروپایی بخشی از حاكمیت خود را بدان واگذار كنند. رتینگر بنیانگذار نهضت اروپا است، این نهضت، سازمانی است كه برای ایجاد اروپای فدرال تاسیس شده بود. وی بودجه این سازمان را از نهادهای آمریكایی از جمله شورای روابط خارجی و انجمن راكفلر دریافت می كرد. نكته جالب توجه این است كه پس از جنگ جهانی دوم، بودجه شورای روابط خارجی را موسسه كارنگی، انجمن فُرد و بویژه انجمن راكفلر تامین می كردند.

* ژان مونت از دیگر پایه گذاران بیلدربرگ و نیز نهضت اروپا

علاوه بر رتینگر، از بنیانگذاران بیلدربرگ و موسس نهضت اروپا، یكی دیگر از پایه گذاران ایدئولوژیك یكپارچه سازی اروپا، "ژان مونِت " بود. ژان مونت موسس كمیته اقدام برای ایالات متحد اروپا بود، سازمانی كه در پی پیشبرد برنامه یكپارچه سازی اروپا بود، وی همچنین از فعالان و نخستین رئیس "جامعه اروپایی زغالسنگ و فولاد "، یعنی سَلَف بازار مشترك اروپا، بود.

* تلاش آمریكا برای ایجاد اروپای متحد

اسناد افشاشده در سال 2001 نشان می دهد كه "نهادهای اطلاعاتی آمریكا، جنبشی را در دهه های پنجاه و شصت برای ایجاد اروپای متحد به راه انداخته بودند و به هدایت و تامین بودجه جنبش فدرالیست اروپا می پرداختند ". این اسناد نشان می دهند كه "آمریكا در پشت پرده به شدت مشغول این بود تا انگلیس را به سمت ایجاد یك دولت اروپایی پیش برد. در نامه ای به تاریخ بیست و ششم ژوئیه 1950 كه به امضای " ویلیام جوزف دونووان "، رئیس اداره خدمات راهبردی آمریكا در زمان جنگ، یعنی سلف سیا رسیده بود، دستورالعملهایی برای تاسیس یك پارلمان سرتاسری در اروپا به چشم می خورد ". "ابزار اصلی واشنگتن برای تحقق بخشیدن به برنامه اروپا، كمیته آمریكایی برای اروپای متحد بود كه در سال 1948 تاسیس شده بود. رئیس این كمیته دونووان بود كه در آن زمان به ظاهر یك وكیل خصوصی بود و معاونش " آلن دوله "، رئیس سیا در دهه50، بود. هیئت مدیره این كمیته متشكل بود از افرادی چون "والتر بدل اسمیت "، نخستین رئیس سیا، و شماری از مقامات و اعضای سابق اداره كل خدمات جنگ آمایی آمریكا كه با سیا آمد و شد داشتند. مطابق این اسناد، این كمیته به تامین بودجه جنبش اروپایی، مهمترین سازمان فدرالیست در سالهای پس از جنگ می پرداخت ". نكته جالب آنكه، "رهبران این جنبش یعنی رتینگر، "روبر شومن "، و "پل هنری اسپاك " نخست وزیر سابق بلژیك، همگی مزدوران آمریكا بودند. در حقیقت نقش آمریكا در این رابطه مخفی و سری بود. بودجه و هزینه های كمیته آمریكایی برای اروپای متحد را انجمنهای فرد و راكفلر و نیز گروههای اقتصادی نزدیك به دولت آمریكا تامین می كردند.

* ادغام و اتحاد اروپا یكی از موضوعات دیرینه مورد توجه بیلدربرگ

در سال 1951، "جامعه اروپایی زغال سنگ و فولاد " تاسیس شد و سند موسس آن از سوی فرانسه، آلمان غربی، ایتالیا، لوكزامبورگ و هلند امضا شد. اسنادی كه به تازگی از نشست سال 55 بیلدربرگ منتشر شده است نشان می دهد كه یكی از موضوعات اصلی بحث، "وحدت اروپا " بوده است، در این اسناد مشاهده می شود كه "نمایندگان شش كشور عضو جامعه اروپایی زغال سنگ و فولاد كه در جلسه حضور داشتند كاملا در ایده یكپارچگی و ادغام اروپا حمایت كرده بودند ". به علاوه در این نشست "یك سخنگوی اروپایی از برقراری یك واحد پول مشترك سخن گفته و بیان می دارد كه به نظر وی برای تحقق چنین امری ایجاد یك مقام سیاسی مركزی ضروری است ". نكته دیگر آنكه، یك نماینده آمریكایی در این نشست بیان می دارد كه تمایل و پشتیبانی آمریكا از ایده یكپارچه سازی همچنان پابرجاست، هرچند كه در خصوص نحوه ابراز این خواسته تردیدهایی به چشم می خورد. یكی دیگر از شركت كنندگان آمریكایی از دوستان اروپایی خود خواست تا برنامه وحدت اروپا را با سرعت و جدیت تمام دنبال كرده و توجه و تاكید زیادی بر ملاحظات ایدئولوژیك نداشته باشند ". بدین ترتیب در نشست سال 1955، گروه بیلدربرگ برنامه ایجاد بازار مشترك اروپا را در اولویت كار خود قرار داد.

* تاسیس اتحادیه اروپا و برقراری واحد پولی یورو در اروپا

دو سال بعد در 1957، با امضای معاهده رم، جامعه اقتصادی اروپا یا جامعه اروپایی به تاسیس رسید. در طول سالهای پس از تاسیس، بسیاری عهدنامه های دیگر نیز تصویب شد و كشورهای بسیاری به جامعه اروپایی پیوستند. در سال 1992، با امضای معاهده ماستریخت اتحادیه اروپا تاسیس شد و بدین ترتیب واحد پول یورو ایجاد شد. بدنبال آن در سال 1994 موسسه مالی اروپایی در سال 1998 بانك مركزی اروپا تاسیس شدند و بدین ترتیب واحد یورو از سال 1999 در اروپا برقرار گشت. "داوینیون "، رئیس گروه بیلدربرگ و از مقامات سابق اتحادیه اروپا در مارس 2009 بیان داشت كه ایده ایجاد یورو در نشست های بیلدربرگ مطرح شد.

* ایجاد یك ابردولت اروپایی هدف تاسیس اتحادیه اروپا

معاهده موسس اتحادیه اروپا، گامی در جهت دستیابی به اهداف زیر بود: ایجاد یك ابردولت اروپایی؛ ایجاد یك وزیر خارجه مشترك، و به همراه آن سیاست خارجی مشترك؛ جایگزینی عضویت انگلیس در شورای امنیت با اتحادیه اروپا به نمایندگی از تمامی كشورهای اروپایی عضو؛ اجبار دولتها در پیروی فعال و مطلق از سیاست خارجی اتحادیه؛ طرح چارچوبی برای سیاست دفاعی اتحادیه به عنوان ركن فرعی یا جدای از ناتو؛ تاسیس یك سیستم دادگستری اروپایی، كه در آن اتحادیه معیارها برای تعیین و تعریف جرم و مجازاتها را تعیین میكرد؛ ایجاد یك سیستم مشترك پناهندگی و مهاجرت؛ اعطای اختیار تضمین همكاری و هماهنگی در سیاستهای اقتصادی و استخدامی به اتحادیه؛ برتری قانون اتحادیه بر قانون كشورهای عضو؛ و بدین ترتیب تبدیل كشورهای عضو به چند ایالت یا استان در یك دولت فدرال متمركز.

* "دستن "، نویسنده بخش عمده معاهده موسس اتحادیه اروپا

بخش عمده معاهده موسس را "والری ژیسكار دستن "، رئیس جمهور سابق جمهوری فرانسه در سالهای 74 تا 81، نوشته بود. وی همچنین یكی از اعضای گروه بیلدربرگ، كمیسیون سه جانبه، و نیز دوست نزدیك هنری كیسینجر است كه آثاری نیز با وی منتشر كرده است.

* رئیس اتحادیه اروپا، مشخص كننده جهت گیری سیاسی اتحادیه

این معاهده در سال 2009، مقام ریاست شورای اروپا را بنا نهاد كه در حقیقت نماینده اتحادیه اروپا در جهان و نیز رئیس شورا محسوب می شود، وی همچنین جهت گیری سیاسی اتحادیه را مشخص می كند. نخستین رئیس شورای اروپا "هرمان ون رمپوی "، نخست وزیر اسبق بلژیك است. در دوازدهم نوامبر 2009، بیلدربرگ نشستی را به دعوت داوینیون (رئیس گروه بیلدربرگ) تشكیل داد كه در آن برخی سیاستمداران و صنعتگران بین المللی از جمله هنری كیسنجر حضور داشتند. هرمان ون رمپوی نیز در این نشست حضور پیدا كرد، وی در سخنان خود در مقام جدید خود خواستار سیستم جدید مالیاتها شد تا به اختلافات همیشگی در رابطه با بودجه اتحادیه پایان دهد ". وی پس از انتخاب به عنوان رئیس اتحادیه در سخنرانی خود چنین بیان می‌دارد: "ما در شرایطی بسیار سخت به سر می بریم: از یك سو بحران اقتصادی و تاثیر شگرف آن بر وضعیت كار و بودجه ها، از سوی دیگر بحران جویای كه حیات ما را به خطر انداخته، روزگاری پر از اضطراب، ابهام و بی اعتمادی را به بار آورده است ". با این حال، با تلاش مشترك كشورها می توانیم بر این مشكلات فائق آییم. تاسیس جی20 در دوران بحران اقتصادی در سال 2009، این سال را نخستین سال حكمرانی جهانی كرده است؛ كنفرانس آب و هوا در كپنهاگ نیز گامی دیگر در جهت مدیریت جهانی سیاره مان است.

* بحران یونان، یكی از مهمترین موضوعات مورد بحث در نشست 2011 بیلدربرگ

اخبار منتشرشده از نشست جدید بیلدربرگ در سال 2011 در سوئیس خبر از بحران شدید در منطقه یورو می دهد، این خبرها از تلاش اعضای این گروه برای جلوگیری از تكه تكه شدن این قصر شیشه ای حكایت می كنند. بنا به گفته "دانیل استالین " روزنامه نگار جسوری كه به بررسی فعالیتهای بیلدربرگ می پردازد، یكی از مهمترین موضوعات در این نشست مسئله یونان بوده است، خبرهای استالین حاكی از این است كه وضعیت یونان با وجود احتمال كمك مالی روز بروز بدتر می شود و احتمال آن می رود كه جریان یورو در این كشور متوقف شود. مسئله یونان، ایرلند و به طور گسترده تر وضعیت اقتصادی جهان از مهمترین موضوعات مورد بحث در این نشست بوده است. از نمایندگان یونان در نشست 2011 میتوان به "جورج پاپاكنستانتینو "، وزیر دارایی یونان و بسیاری بانكداران و اقتصاددانان دیگر اشاره كرد.

* ون رمپوی به حمایت از سیستم جدید مالیاتها در اتحادیه می پردازد

یكی از بازیگران فعال اتحادیه اروپا كه در این نشست حضور داشت، هرمان ون رمپوی، نخستین رئیس شورای اروپا بود، وی پس از حضور در نشست بیلدربرگ در نوامبر سال 2009 به این مقام برگزیده شد، او در سخنرانی خود در این نشست از سیستم مالیات سرتاسری در اتحادیه دفاع كرد، به عقیده وی این سیستم نه تنها اتحادیه را قادر می سازد كه از وابستگی به دولتهای عضوش رهایی یابد بلكه به آن كمك می كند تا "منابع مختص به خود " داشته باشد. حضور وان رامپوی در نشست بیلدربرگ ، كه قبلا "سال 2009 را نخستین سال حكمرانی جهانی " خوانده بود، هیچ تعجب برانگیز نیست. از دیگر مقامات اتحادیه كه در این نشست حضور داشتند میتوان به "ژاكین آلمونیا "، نائب رئیس كمیسیون اروپایی؛ "فرانز فان دائل "، رئیس ستاد ون رمپوی رئیس شورای اروپا؛ "نیلی كروز " نائب رئیس كمیسیون اروپایی؛ و البته "ژان كلود تریشه " رئیس بانك مركزی اروپا اشاره كرد.

* همه ساله در نشست بیلدربرگ عده ای حضور می یابند كه نامشان در لیست رسمی شركت كنندگان به چشم نمی خورد

در هر نشست لیست رسمی شركت كنندگان منتشر می شود، اما همه ساله عده ای در این نشست حضور می یابند كه نامشان در لیست رسمی ذكر نمی شود. بنا بر برخی گزارشها، افرادی كه نامشان در لیست رسمی نشست سال جاری ذكر نشده است عبارتند از: "آندرس راسموسن " دبیركل ناتو، كه البته با توجه به حضور وی در تمامی نشستها، چندان جای تعجب ندارد؛ "خوزه لوئیس زاپاترو "، نخست وزیر اسپانیا؛ "آنگلا مركل "، صدر اعظم آلمان؛ "بیل گیتس " عضو هیئت رئیسه موسسه "بیل اند ملیندا گیتس " و مدیر عامل سابق "مایكروسافت "؛ "رابرت گیتس " وزیر دفاع آمریكا. بنا به گزارش "گاردین " این "میهمانان غیررسمی " در نشست شناسایی شده یا حضورشان لو رفته بود. آنگلا مركل قبلا نیز به دفعات در نشستها شركت كرده بود، امری كه سبب می شود حضور وی در این جلسه چندان شگفت آور نباشد.

* ضرورت اتخاذ اقدامی قاطع در برابر بحران مالی، از سخنان شركت كنندگان در نشست سال 2011 بیلدربرگ

در این نشست، مقامات اتحادیه از ضرورت اتخاذ اقدامی گسترده و قاطعانه در برابر بحران شدید مالی سخن گفتند. بدون چنین اقدامی، یورو و در حقیقت خود اتحادیه سقوط خواهد كرد؛ سناریویی كه برای تمام آنچه كه بیلدربرگ سعی كرده در این 57 سال بدان دست یابد بسیار نامطلوب است. در حقیقت چنین اقدامی باید اتحادیه را قادر سازد كه خود فعالیتهای خود و دولتهای عضو را كنترل كرده و بتواند دولتهایی كه از قواعد سرپیچی می كنند را مجازات نماید، همانگونه كه یك عضو بیلدربرگ در این نشست بیان میدارد، در حقیقت "اتحادیه باید به سمت یك حكومت اقتصادی حقیقی حركت كند ". حال، گرچه نمیتوان این ادعا را به تنهایی تایید كرد، با این حال اسناد بسیاری وجود دارد كه نشان می دهد كه تقریبا تمامی اعضای اروپایی حاضر در نشست چنین ادعایی كردهاند.

* پیشنهاد تاسیس یك وزارت دارایی برای اتحادیه

پیش از این نشست، ژان كلود تریشه، رئیس بانك مركزی اروپا، بیان داشته بود كه، "از آنجایی كه كشورهای منطقه با یك بحران مالی سرتاسری مواجهند، تاسیس یك وزارت دارایی ضروری است ". وی میپرسد: "آیا در جایی كه یك بازار مشترك، یك واحد پول مشترك و یك بانك مركزی واحد وجود دارد، ایجاد یك وزارت دارایی امری بلندپروازانه است؟ وی به علاوه، با توجه به این تفكر، و ایده های مطرح شده در نشست بیلدربرگ در حمایت از اقدامی مقتدرانه از سوی اتحادیه، به حمایت از "اعطای حق وتو به اتحادیه در برابر اقدامات مضر اقتصادی كشورها " می پردازد، گرچه چنین امری مستلزم تغییر در معاهدات اتحادیه خواهد بود. به عقیده تریشه، این وزارتخانه پیشنهادی، "حداقل در سه زمینه مسئولیت مستقیم خواهد داشت ":

* سه مسئولیت این وزارتخانه پیشنهادی

این زمینه ها عبارتند از، "نخست، نظارت بر سیاستهای مالی و رقابتی "، و " مسئولیتهای مستقیم كشورها در وضعیتهای اضطراری مالی ". دوم آنكه این وزارتخانه همچنین "تمامی مسئولیتهای بخش اجرایی در زمینه مالی اتحادیه را نیز انجام میدهد، تا بدین ترتیب یكپارچه سازی كامل خدمات مالی تحقق یابد، و سوم آنكه این وزارتخانه نمایندگی اتحادیه در نهادهای مالی بین المللی را بر عهده خواهد داشت ".

منبع: فارس.





تاریخ: 28 / 7 / 1390برچسب:,
ارسال توسط تسبيحات

آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 41
بازدید دیروز : 4
بازدید هفته : 41
بازدید ماه : 109
بازدید کل : 12341
تعداد مطالب : 313
تعداد نظرات : 36
تعداد آنلاین : 1